دهی است از دهستان چرام بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. دارای 180 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان چرام بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. دارای 180 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات، پشم و لبنیات. شغل اهالی زراعت و حشم داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
مقابل پیاده به معنی سوار: لازم باد بر من زیارت خانه خدا که میان مکه است سی بار پیاده نه سواره. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). چو پیش عاقلان جانت پیاده ست نداری شرم از این رفتن سواره. ناصرخسرو. بر اسب توبه سواره شوم مبارزوار بس است رحمت ایزد فراخ میدانم. سوزنی. عامی متعبد پیاده رفته (است) و عالم متهاون سوار خفته. (گلستان چ یوسفی ص 184). همت بلنددار که با همت بلند هر جا روی به توسن گردون سواره ای. صائب. چون طفل نی سواره بمیدان روزگار در چشم خود سواره ولیکن پیاده ایم. ؟ ، بیماری که زود به هلاکت انجامد. مرض حاد. مزمن. سل سواره. (یادداشت بخط مؤلف). - امثال: سواره از پیاده خبر ندارد. - یکسواره، یکه و تنها: مهر پیوسته یکسواره بود ماه باشد که به استاره بود. سنایی. شه چو تنگ آمدی ز تنگی کار یکسواره برون شدی به شکار. نظامی. - بخت سواره، خدا بختی سواره نصیب این دخترکند
مقابل پیاده به معنی سوار: لازم باد بر من زیارت خانه خدا که میان مکه است سی بار پیاده نه سواره. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). چو پیش عاقلان جانت پیاده ست نداری شرم از این رفتن سواره. ناصرخسرو. بر اسب توبه سواره شوم مبارزوار بس است رحمت ایزد فراخ میدانم. سوزنی. عامی متعبد پیاده رفته (است) و عالم متهاون سوار خفته. (گلستان چ یوسفی ص 184). همت بلنددار که با همت بلند هر جا روی به توسن گردون سواره ای. صائب. چون طفل نی سواره بمیدان روزگار در چشم خود سواره ولیکن پیاده ایم. ؟ ، بیماری که زود به هلاکت انجامد. مرض حاد. مزمن. سل سواره. (یادداشت بخط مؤلف). - امثال: سواره از پیاده خبر ندارد. - یکسواره، یکه و تنها: مهر پیوسته یکسواره بود ماه باشد که به استاره بود. سنایی. شه چو تنگ آمدی ز تنگی کار یکسواره برون شدی به شکار. نظامی. - بخت سواره، خدا بختی سواره نصیب این دخترکند
نام یکی از دهستانهای بخش هندیجان شهرستان خرمشهر است. این دهستان در شمال و باختر بخش بندر معشور واقع شده است. محصول عمده آن غلات و لبنیات است. این دهستان از 12 قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 1700 تن است. مرکز دهستان سویره است. قرای مهم این دهستان: قریۀ خزینه میباشد که در حدود 400 تن جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای بخش هندیجان شهرستان خرمشهر است. این دهستان در شمال و باختر بخش بندر معشور واقع شده است. محصول عمده آن غلات و لبنیات است. این دهستان از 12 قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 1700 تن است. مرکز دهستان سویره است. قرای مهم این دهستان: قریۀ خزینه میباشد که در حدود 400 تن جمعیت دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان حنین بخش مرکزی شهرستان خرم آباد. دارای 1000 تن سکنه. آب آن از شط العرب و محصول آنجا خرما. شغل اهالی آنجا زراعت و صنایع دستی آنان حصیربافی است. موقع بارندگی با قایق از شط العرب به خرمشهر می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان حنین بخش مرکزی شهرستان خرم آباد. دارای 1000 تن سکنه. آب آن از شط العرب و محصول آنجا خرما. شغل اهالی آنجا زراعت و صنایع دستی آنان حصیربافی است. موقع بارندگی با قایق از شط العرب به خرمشهر می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
هر یک از فصول یکصد و چهارده گانه قرآن مجید. (ناظم الاطباء). پارۀ قرآن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). عبارت است از پارۀ قرآن که مشتمل برآیاتی که دارای فاتحه و خاتمه است باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) : وقت سحر غسل کرد و نماز جماعت بامداد بگذارد و سورۀ نون و القلم و سورۀ هل اتی علی الانسان در دو رکعت بخواند. (تاریخ بیهقی). ای که ندانی تو همی قدر شب سورۀ واللیل بخوان از کتاب. ناصرخسرو. چه عجب گر ز سورۀ والتین دزد جان غراب دیدستند. خاقانی. او سورۀ حقایق و من کمتر آیتش زآنم بنامه آیت حق کرده بود نام. خاقانی. سورهالرحمن بخوان ای مبتدی تا شوی بر سرّ پریان مهتدی. مولوی. بهیچ صورتی اندر نباشد اینهمه معنی به هیچ سوره ای اندر نباشد اینهمه آیت. سعدی. - سورۀ اخلاص، قل هواﷲ. (غیاث) (آنندراج). - سورۀ نور،سوره ای از سوره های قرآن مجید. (غیاث) شرف. منزلت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : الم تران اﷲ اعطاک سورهً تری کل فلک دونها یتذبذب. نابغه (ازآنندراج). ، هر رده از بنا، علامت. نشان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به سورت شود
هر یک از فصول یکصد و چهارده گانه قرآن مجید. (ناظم الاطباء). پارۀ قرآن. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 60). عبارت است از پارۀ قرآن که مشتمل برآیاتی که دارای فاتحه و خاتمه است باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون) : وقت سحر غسل کرد و نماز جماعت بامداد بگذارد و سورۀ نون و القلم و سورۀ هل اتی علی الانسان در دو رکعت بخواند. (تاریخ بیهقی). ای که ندانی تو همی قدر شب سورۀ واللیل بخوان از کتاب. ناصرخسرو. چه عجب گر ز سورۀ والتین دزد جان غراب دیدستند. خاقانی. او سورۀ حقایق و من کمتر آیتش زآنم بنامه آیت حق کرده بود نام. خاقانی. سورهالرحمن بخوان ای مبتدی تا شوی بر سرّ پریان مهتدی. مولوی. بهیچ صورتی اندر نباشد اینهمه معنی به هیچ سوره ای اندر نباشد اینهمه آیت. سعدی. - سورۀ اخلاص، قل هواﷲ. (غیاث) (آنندراج). - سورۀ نور،سوره ای از سوره های قرآن مجید. (غیاث) شرف. منزلت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) : الم تران اﷲ اعطاک سورهً تری کل فلک دونها یتذبذب. نابغه (ازآنندراج). ، هر رده از بنا، علامت. نشان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به سورت شود