- سهوکه (تَ نَقْ قُ)
آهسته راندن ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
معنی سهوکه - جستجوی لغت در جدول جو
- سهوکه
بوی خوی (عرق)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سوله، ساختمانی با محوطۀ باز بسیار بزرگ که بیشتر به عنوان انبار، کارگاه یا سالن ورزش از آن استفاده می شود
(تَ نَقْ قُ)
لغت نامه دهخدا
نرم گردیدن. (منتهی الارب). نرم شدن. (دهار). آسان و نرم شدن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
(سَ کَ)
لغت نامه دهخدا
بوی زنگ آهن، بوی ماهی، بوی بد گوشت بوی گرفته، بوی بد عرق کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
(سَ هَْ وَ)
لغت نامه دهخدا
شتر مادۀ رام نرم رفتار، کمان نرم، سنگ بزرگ، پیش دالان، گنجینه، خانه خرد میان خانه کلان، یا طاق مانندی است که در آن چیزها گذارند یا سراچه ای است که بگنجینۀ کوچک ماند یا سه چهار چوب که بالای یکدیگر گستردند و در آن متاع خانه گذارند، گنجینه مانندی که در دیوار کنند، روزن و عمارتی مدور مانند گنبد یا مانند آن، سراپردۀ فنای خانه. ج، سهاء. (منتهی الارب) (آنندراج)
(کَ / کِ)
لغت نامه دهخدا
ظاهراً مصحف سوله. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). هر سوراخ را گویند عموماً و سوراخ قبل و دبر یعنی پیش و پس را خصوصاً. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج)
(رَهَْ وَکَ)
لغت نامه دهخدا
فروهشتگی و سستی بندهای اعضا در رفتن و مضطرب شدن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
(تَ نَجْ جُ)
لغت نامه دهخدا
بدروشی و درنگی و سستی در رفتار از لاغری ویا ماندگی. (منتهی الارب) (آنندراج). بد رفتن یا به درنگی رفتن از لاغری یا ماندگی. (از اقرب الموارد)
