جدول جو
جدول جو

معنی سهن - جستجوی لغت در جدول جو

سهن
سوهان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمن
تصویر سمن
(دخترانه)
یاسمن، رازقی، یاسمن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جهن
تصویر جهن
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام چهارمین پسر افرسیاب تورانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سهی
تصویر سهی
(دخترانه)
صفت سرو، راست، نام همسر ایرج پسر فریدون پادشاه پیشدادی، از شخصیتهای شاهنامه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سها
تصویر سها
(پسرانه)
ستاره کم نوری در صورت فلکی دب اکبر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سهند
تصویر سهند
(پسرانه)
کوه آتشفشان قدیمی در آذربایجان، نام کوهی آتشفشانی در آذربایجان
فرهنگ نامهای ایرانی
(سَ هََ)
کوهی است مشهور در ولایت آذربایجان نزدیک تبریز و بعضی گویند نام دهی است متصل بدان کوه و آن کوه بدو منسوب است. (برهان). کوه آتشفشان قدیمی در 60 کیلومتری دریاچۀ ارومیه. دهانۀ آتشفشانی آن کاملاً واضح است واز جنوب و جنوب شرقی برشتۀ موسوم به سهند محدود است که سه قلۀ مرتفع آن در روی خطی 10 تا 12 کیلومتر مربع واقع شده و قلۀ مرکزی آن به ارتفاع 3700 متر است. (جغرافیای طبیعی کیهان صص 58- 59) :
بخون نریمان میان را ببند
برو تازیان تا بکوه سهند.
فردوسی.
گرگ درنده را بکوه سهند
دست و پایی بیک دو شاخ افکند.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سِ هَِ / سِ هَُ)
آخر و پس همه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) : هذا سهنساء، ای آخر کل شی ٔ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ هََ)
نام یکی از دهستانهای چهارگانه بخش بستان آباد. شهرستان تبریز است. این دهستان در جنوب باختری بستان آباد و در دامنۀ جنوب خاوری و شمالی کوه سهند واقع است که از شمال به دهستان مهرانرود و سردرود، از جنوب به دهستان دیزج رود از خاور بدهستان مهرانرود، از باختر به بخش دهخوارقان و شهرستان مراغه متصل می شود. آب و هوای این دهستان سردسیر سالم و آب آن ازچشمه سارهای ارتفاعات سهند میباشد. مرکز دهستان اشکه درق دارای 510 تن سکنه است. و جمعیت کلی دهستان که دارای 40 آبادی بزرگ و کوچک است در حدود 19950 تن می باشد. قرای مهم آن عبارتند از امراﷲ. لیقوان. باشیسز. گل آخر. قره گوش. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سکن
تصویر سکن
ساکن شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحن
تصویر سحن
پرداخت چوب، شکستن سنگ، گروه انبوه، پناه پناهجای سر پناه پناهگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ذهن
تصویر ذهن
قوه باطنی که مطالب را بیادگار نگاه میدارد
فرهنگ لغت هوشیار
جمع دهان، مخف دهان، دهان و فم و با لفظ شکستن و شستن و دوختن و باز کردن و واکردن و گشادن مستعمل، تنگ حوصله، غنچه، لعل، نون تنوین، صبح از تشبیهات اوست نفاق کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گوهری که بندرت خالص وغالباً مخلوط با سایر اجسام یافته میشود وآن بیش از همه فلزات محتاج الیه آدمی ودر تمام صنایع بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهن
تصویر بهن
شادان و فرحناک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
عادت، روش، عرض لشکر و از سپاه بازدید کردن و بمعنی نظیر و مانند هم میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سخن
تصویر سخن
کلام، گفتار
فرهنگ لغت هوشیار
پسوندیست که به آخر ریشه دستوری پیوندد و مصدر سازد: گری ستن گس ستن پیو ستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجن
تصویر سجن
زندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پهن
تصویر پهن
سرگین اسب وخر واستر عریض، فراخ، وسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبن
تصویر سبن
روپوشه روپوشه نازک
فرهنگ لغت هوشیار
پرده داری دربانی در خدایخانه یابتخانه، فرو هشتن جامه را پرده پرده بارگیر پرده کجاوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سغن
تصویر سغن
خوراک بد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعن
تصویر سعن
مشک بزرگ، پیه چربی، می ناب دول چرمینه، سایبان بام سایه پوش بام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهن
تصویر رهن
گرو کردن چیزی را نزد کسی، ثابت و بر قرار ماندن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سان
تصویر سان
طور، حالت، شبیه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سهش
تصویر سهش
حس، احساس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سخن
تصویر سخن
خطاب، حرف، کلام
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پهن
تصویر پهن
عریض
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سنه
تصویر سنه
سال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سهل
تصویر سهل
آسان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سهم
تصویر سهم
بهره، بخش، دانگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ذهن
تصویر ذهن
هوش، اندیشه، یاده
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سهندگی
تصویر سهندگی
آلرژی
فرهنگ واژه فارسی سره
سوهان کردن، تیز کردن
فرهنگ گویش مازندرانی