جدول جو
جدول جو

معنی سهمیه - جستجوی لغت در جدول جو

سهمیه
از ساخته های فراطی گویان بهره مونث سهمی مقداری از چیزی که نصیب و سهم کسی شود
فرهنگ لغت هوشیار
سهمیه
((سَ یِّ))
منسوب به سهم، مقدار و چیزی که نصیب و سهم کسی شود
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
فرهنگ فارسی معین
سهمیه
بهره
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
فرهنگ واژه فارسی سره
سهمیه
بهره، نصیب، سهم، حصه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سهمیه
حصّةً
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به عربی
سهمیه
Allotment
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سهمیه
lotissement
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سهمیه
распределение
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به روسی
سهمیه
Zuteilung
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به آلمانی
سهمیه
виділення
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سهمیه
przydział
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به لهستانی
سهمیه
分配
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به چینی
سهمیه
alocação
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سهمیه
assegnazione
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سهمیه
کوٹہ
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به اردو
سهمیه
toewijzing
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به هلندی
سهمیه
বরাদ্দ
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به بنگالی
سهمیه
การแบ่งปัน
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به تایلندی
سهمیه
mgao
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سهمیه
tahsis
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سهمیه
配分
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سهمیه
asignación
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سهمیه
배정
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به کره ای
سهمیه
alokasi
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
سهمیه
आवंटन
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به هندی
سهمیه
חלוקה
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
دیکشنری فارسی به عبری

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سامیه
تصویر سامیه
(دخترانه)
مؤنث سامی، زن بلند قد، کسی که عازم شکار است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمیه
تصویر سمیه
(پسرانه)
نام مادر عمار یاسر که از اصحاب پیامبر (ص) بود
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامیه
تصویر سامیه
مونث سامی، عالی، بلند، بلندپایه، بلند مرتبه
فرهنگ فارسی عمید
(وَ می یَ)
مؤنث وهمی. ج، وهمیات.
- قوه وهمیه، قوه واهمه. رجوع به واهمه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ترسناک. سهمگین:
دگر دید دشتی همه کند مند
در آن شهر سهمین درختی بلند.
اسدی
لغت نامه دهخدا
(سَ می یَ)
شهری است نزدیک حمص و نسبت بدان سلمانی است. (فرهنگ فارسی معین). بر کران بادیۀ شام نهاده و سلمیه همه فرزندان هاشم اند. (حدود العالم). و رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا
کمانی زبانزد هندسه گونه ای چنبره (منحنی) که به کمان کشیده همانند است منسوب به سهم، یا شلجمی شکلی که هر نقطه آن از یک نقطه ثابت به نام کانون و یک خط ثابت به نام هادی به یک فاصله میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمیه
تصویر سمیه
مونث سمی زهر آلود، جمع سمیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وهمیه
تصویر وهمیه
وهمیه در فارسی مونث وهمی پنداره ای سمرادین مونث وهمی، جمع وهمیات
فرهنگ لغت هوشیار