جدول جو
جدول جو

معنی سهرورد - جستجوی لغت در جدول جو

سهرورد(سُ رَ وَ)
یکی از دهستانهای بخش قیدار شهرستان زنجان و آن در قسمت مرکزی بخش در دره و دامنه های جنوبی کوه قیدار واقع است و مرکب است از 25 آبادی بزرگ و کوچک که حدود 12000 تن سکنه دارد. مرکز دهستان قصبۀ کرسف است. سابقاً شهری کوچک بود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سه رود
تصویر سه رود
سه تار، یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچک تر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته می شود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد
فرهنگ فارسی عمید
فرقه ای از صوفیه منسوب به ابوحفص عمر سهروردی که در اواخر قرن ششم هجری ظهور کرده اند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رهاورد
تصویر رهاورد
سوغات، هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
تحفه، ارمغان، سفته، نورهان، نوراهان، نوارهان، راهواره، بازآورد، عراضه، بلک، لهنه، برای مثال کار روزی چو روز دان به درست / که ره آورد روز روزی توست (سنائی۱ - ۱۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
(سُ رَ وَ)
منسوب به سهرورد که شهری است در زنجان و جمعی از علماء از این خاک بظهور آمده اند. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(سُ رَ وَ)
یحیی بن حبش بن امیرک. ملقب به شهاب الدین و شیخ اشراق و شیخ مقتول و شهید، مکنی به ابوالفتوح. رجوع به ابوالفتوح در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
(سُ رَ وَ دی یَ)
فرقه ای از صوفیه، منسوب به ابوحفص عمر سهروردی که در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری ظهور کرده اند. سلسلۀ تصوف سهروردیه از این قرار است: ممشاد دینوری، احمد اسود دینوری، محمد بن عبدالله عمویه، رویم، ابوعبدالله محمد بن خفیف شیرازی، ابوالعباس نهاوندی، اخی فرج زنجانی، وجیه الدین عمر بن محمد، ابوحفص شهاب الدین عمر سهروردی. این سلسله تا زمان ما ادامه دارد و پیروان آن در هند و پاکستانند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سهروردی
تصویر سهروردی
منسوب به سهرورد. اهل سهرورد
فرهنگ لغت هوشیار
ره پیما، راهرونده، چابکی پیاده تیزرو که راه نورد گویند، قاصد، اسب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رهاورد
تصویر رهاورد
چیزی که کسی از سفر برای خویشان و دوستان آورد سوغات هدیه نورهان
فرهنگ لغت هوشیار
سازی است از نوع طنبور که کاسه آن کوچکتر از تار است و به وسیله ناخن سبابه نواخته میشود. سه تار در قدیم دارای سه سیم بوده ولی اکنون چهار سیم دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
((شَ وَ))
کسی که در شهر زندگی می کند، اهل یک شهر یا یک کشور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهنورد
تصویر رهنورد
((رَ نَ وَ))
مسافر، پیک، تندرونده، راهنورد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهاورد
تصویر رهاورد
سوقات
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رهنورد
تصویر رهنورد
مسافر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
Citizen
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مهرورز
تصویر مهرورز
Doting
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مهرورز
تصویر مهرورز
affectueux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
citoyen
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از مهرورز
تصویر مهرورز
liefdevol
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از مهرورز
تصویر مهرورز
cariñoso
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
ciudadano
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
cittadino
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از مهرورز
تصویر مهرورز
zärtlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
cidadão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از مهرورز
تصویر مهرورز
carinhoso
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
公民
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از مهرورز
تصویر مهرورز
лагідний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
obywatel
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از مهرورز
تصویر مهرورز
нежный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
громадянин
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از مهرورز
تصویر مهرورز
czuły
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
Bürger
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شهروند
تصویر شهروند
гражданин
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از مهرورز
تصویر مهرورز
affettuoso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی