- سهره (پسرانه)
- سرخه، پرنده ای خوش آواز با پرهای سبز و زرد، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر افراسیاب تورانی
معنی سهره - جستجوی لغت در جدول جو
- سهره
- پرنده ایست از راسته سبکبالان از دسته مخروطی نوکان از خانواده گنجشکان که شبیه به بلبل و بسیار خوش آواز است و پرهایش زرد آمیخته به سبز و دارای منقاری کوتاه و پاهایی کوتاه و ضعیف و دمی هلالی است
- سهره
- پرنده ای کوچک و خوش آواز با پرهای زرد و سبز
- سهره ((س رَ یا رِ))
- سیره، پرنده ای است کوچک و خوش آواز شبیه بلبل با پرهای زرد و سبز، سیره
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
سیاره ونوس، نماد نوازندگی و خنیاگری، نام سیاره ای در منظومه شمسی که از درخشنده ترین اجرام آسمانی است
سهمیه، فیض، سهم، فایده، نفع
ناهید
قیافه، سیما، صورت
حظ و قسمت، نصیب
سنسکریت اردو داس تیغ کج نوعی حربه دسته دار که دسته اش آهنین و سرش مانند داس است، داس، شمشیر کوچک دودمه که سر آن مانند سر سنان باریک و تیز باشد، یا دهره دهر هلال ماه. یا دهره صبح روشنی صبح
پوشش باشد بر آب که بر جگر آدمی و حیوانات چسبیده است کیسه زرداب، کیسه صفرا
بامداد خنک
مونث ساهر چشمه روان، دشت بیمناک، دوزخ، زمین پاک، خرمن ماه مونث ساهر، زمین روی زمین، چشمه روان
روی صورت
مانه کاچار ریخت
هوشبام بامداد دروغین جمع ساحره جادوگران: طلسم سحره فرعون ببستی (دیو گاو پای)
پوشش و آنچه بدان خود را از چیزی بپوشند
پاس محافظت نگهبانی
فرمانبردار، بیگار کسی که او را به بیگاری (کار بی مزد) گرفته باشند، خریش خنده خریش کسی که او را دست انداخته و ریشخند کنند مجرگ بیگارگیر، ریشخندگر افسوسگر مطیع فرمانبردار، مقهور زیردست، کسی که مورد ریشخند واقع شود مسخره، کسی که بکار بیمزد و مواجب گمارده شود، ستور یا کشتی که بار و بنه شاه را مفت و بدون پرداخت کرایه حمل کند، زیر دست، کار بیمزد و اجرت، تمسخر لاغ فسوس
یک درخت ارز پیراهن سفید و گشاد بی یقه و با آستینهای کوتاه که تا زانو میرسد این پیراهن از جلو چاکی در وسط دارد که تا انتهای سینه ادامه دارد و در آخر آن چاک کیسه کوچکی دوخته شده است. این پیراهن از البسه زردشتیان است و پوشیدن آن بر هر زردشتی که به سن 15 سالگی و بلوغ رسیده باشد واجب است. واحد سدر یک درخت سدر. یا سدره منتهی. سدره المنتهی
گندمگون بودن
سرفه، آغاز کار زفتگون از رنگ ها، دما یکان گرمی
شلمه شلمک از گیاهان، جمع ساکر، ماندابها کاسه گلی، پیاله ایست که مقداری معین جا بگیرد سکرجه
پارچه گسترده که بر آن خوردنی نهند
نشان بزرگی و رفعت آن هر یک از فصول یکصد و چهارده گانه قرآن مجید
پستو، خرسنگ، درپوشه، خوان، سه پایه
بهره، خویشاوندی
آسانگیر با گذشت زون، زمین هموار کوچک، نرم ریخت، ماسه، شکمروش
بوی بد
مونث سهد بی خوابی، کاراستوار
باد چاه