کنگاج است که صلاح و مصلحت و مشورت باشد و به این معنی با سین بی نقطه (کنگاس) هم آمده است. (برهان). کنگاج. (از آنندراج). مشورت و صلاح پرسی و این لفظ ترکی است. (غیاث). صلاح و مصلحت و تدبیر و مشورت در کار مهم. از کسی رأی و تدبیرخواستن. (ناظم الاطباء). مشورت و در صراح ترجمه شوری. (از فرهنگ جهانگیری). کنگاج. کنکاش. کنکاج. کنیکاش. کنیگاش. شور. مشورت. (فرهنگ فارسی معین) ، خرچنگ را نیز گویند که سرطان باشد. (برهان)
کنگاج است که صلاح و مصلحت و مشورت باشد و به این معنی با سین بی نقطه (کنگاس) هم آمده است. (برهان). کنگاج. (از آنندراج). مشورت و صلاح پرسی و این لفظ ترکی است. (غیاث). صلاح و مصلحت و تدبیر و مشورت در کار مهم. از کسی رأی و تدبیرخواستن. (ناظم الاطباء). مشورت و در صراح ترجمه شوری. (از فرهنگ جهانگیری). کنگاج. کنکاش. کنکاج. کنیکاش. کنیگاش. شور. مشورت. (فرهنگ فارسی معین) ، خرچنگ را نیز گویند که سرطان باشد. (برهان)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 227 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، بنشن و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان بیزکی بخش حومه شهرستان مشهد. دارای 227 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، بنشن و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است جزء بخش کن شهرستان تهران. دارای 1106 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات، بنشن، سیب، آلبالو، گردو، قلمستان و میوه جات مختلف. شغل اهالی زراعت. از آثار قدیم بنای مخروبه و امامزاده ای بنام عقیل دارد. اغلب در تهران ساکن هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء بخش کن شهرستان تهران. دارای 1106 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات، بنشن، سیب، آلبالو، گردو، قلمستان و میوه جات مختلف. شغل اهالی زراعت. از آثار قدیم بنای مخروبه و امامزاده ای بنام عقیل دارد. اغلب در تهران ساکن هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
مرکز دهستان پائین خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. دارای 3152 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، پنبه، زیره و شغل اهالی زراعت، گله داری، کرباس بافی و راه آن اتومبیل رو است. مزرعۀ دیزباد و دردوی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). شهرکی است (بخراسان) از حدود نیشابوربا کشت و برز و از وی کرباس خیزد. (حدود العالم)
مرکز دهستان پائین خواف بخش خواف شهرستان تربت حیدریه. دارای 3152 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، پنبه، زیره و شغل اهالی زراعت، گله داری، کرباس بافی و راه آن اتومبیل رو است. مزرعۀ دیزباد و دردوی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9). شهرکی است (بخراسان) از حدود نیشابوربا کشت و برز و از وی کرباس خیزد. (حدود العالم)
کشور سنگال جمهوری است و در آفریقای غربی در جنوب رود سنگال است. مساحت آن 200000 کیلومتر مربع است و 2214000 تن سکنه دارد. پایتخت آن داکار و شهرهای عمده آن سن لویی، روفیسک، کائولاک، تیس، دیوربل، گره و زیگنشور. قسمت اعظم سنگال از دشتهای پست (تا 200 متر) تشکیل شده که بوسیلۀ شطوط سنگال: سالوم گامبی و کازامانس مشروب میگردد. محصول عمده پستۀ زمینی، پنبه، ذرت، و برنج است. فرانسویان از سال 1697 -1723 میلادی در آنجا مستعمره ای تشکیل دادند و آن سرزمین تا سال 1961 میلادی جزو مستعمرات فرانسه بود. اکنون جزوجامعۀ کشورهای فرانسوی است. (فرهنگ فارسی معین)
کشور سنگال جمهوری است و در آفریقای غربی در جنوب رود سنگال است. مساحت آن 200000 کیلومتر مربع است و 2214000 تن سکنه دارد. پایتخت آن داکار و شهرهای عمده آن سن لویی، روفیسک، کائولاک، تیس، دیوربل، گره و زیگنشور. قسمت اعظم سنگال از دشتهای پست (تا 200 متر) تشکیل شده که بوسیلۀ شطوط سنگال: سالوم گامبی و کازامانس مشروب میگردد. محصول عمده پستۀ زمینی، پنبه، ذرت، و برنج است. فرانسویان از سال 1697 -1723 میلادی در آنجا مستعمره ای تشکیل دادند و آن سرزمین تا سال 1961 میلادی جزو مستعمرات فرانسه بود. اکنون جزوجامعۀ کشورهای فرانسوی است. (فرهنگ فارسی معین)
همراه و رفیق پس در این صورت دو کس که با هم بجایی روند هم سنگار یکدیگر باشند وهمچنین اگر در کشتی در دریا با هم براه روند نیز هم سنگار خواهند بود. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) لغت هندی الاصل است به معنی آرایش که زنان کنند و آنرا بفارسی هرهفت گویند، زیرا که تمام آن از هفت چیز میباشد. (آنندراج)
همراه و رفیق پس در این صورت دو کس که با هم بجایی روند هم سنگار یکدیگر باشند وهمچنین اگر در کشتی در دریا با هم براه روند نیز هم سنگار خواهند بود. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج) لغت هندی الاصل است به معنی آرایش که زنان کنند و آنرا بفارسی هرهفت گویند، زیرا که تمام آن از هفت چیز میباشد. (آنندراج)
ظرف بسیار بزرگ که تواند چند خروار آب گیرد از یک پاره سنگ تراشیده که در مسجدها برای آشامیدن یا وضو دارند. (یادداشت مؤلف). دوستکانی بزرگ که از یک پاره سنگ تراشیده و در مساجد و تکایا نهند برای آب خوردن و وضو ساختن. ظرف بزرگ از سنگ تراشیده که یک کر و بیشتر آب گیرد و در مساجد و امامزاده ها نهند. مهراس. کر. (یادداشت مؤلف) ، آخر. سنگی برای ستور و دواب. سنگ آخر. (یادداشت بخط مؤلف)
ظرف بسیار بزرگ که تواند چند خروار آب گیرد از یک پاره سنگ تراشیده که در مسجدها برای آشامیدن یا وضو دارند. (یادداشت مؤلف). دوستکانی بزرگ که از یک پاره سنگ تراشیده و در مساجد و تکایا نهند برای آب خوردن و وضو ساختن. ظرف بزرگ از سنگ تراشیده که یک کُر و بیشتر آب گیرد و در مساجد و امامزاده ها نهند. مهراس. کر. (یادداشت مؤلف) ، آخُر. سنگی برای ستور و دواب. سنگ آخر. (یادداشت بخط مؤلف)