جدول جو
جدول جو

معنی سنکپ - جستجوی لغت در جدول جو

سنکپ
غش، بیهوشی گذرا
تصویری از سنکپ
تصویر سنکپ
فرهنگ فارسی عمید
سنکپ
بیهوشی، سکته قبلی
تصویری از سنکپ
تصویر سنکپ
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بلغت فرس زوفای رطب است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(سِ نِ)
مارکوس (لوسیوس) انائوس. عالم معانی و بیان بود و در حدود سال 39 میلادی درگذشت. از او مجموعه ای در باب تمرینات خطابه بجا مانده است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بهندی شاخ حیوانات است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(سِ نِ)
فیلسوف روم و از مستشاران معاصر نرون قیصر روم و آموزگار وی بود و بعد بحکم وی خودکشی کرد. (ایران باستان ج 3 ص 2431 و 2458). سنک یا سنکای فیلسوف. پسر سنکامارکوس در قرطبه به دنیا آمد. وی مربی نرون امپراطور روم بود. در فلسفه مذاقش با رواقیان موافق است و رسایلی در موعظه و اخلاق دارد که معروف و نفیس است. نقادان کردار او را با گفتارش چندان سازگار نیافته اند، اما بسیاری معتقدند که خوش رفتاری نرون در سالهای اول سلطنت بر اثر تربیت این حکیم بوده است. ولیکن آن امپراطور مخبط سبعیت بر مزاجش غالب بود و فجایعی که مرتکب شد در تواریخ مضبوط و مایۀ حیرت است. ازجمله آنکه بر فضائل و جاه و منزلت و مال و ثروت مربی خود سنکا رشک برد و بدو فرمان داد که رگهای خویش را بگشاید. حکیم که از اطاعت چاره نداشت، به دست خود رشتۀ زندگی خویش را قطع کرد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(سُ نُ)
راههای روشن. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنک
تصویر سنک
راه های روشن
فرهنگ لغت هوشیار
بی هوشی گذرا، بی هوشی زودگذر، غش، اغما
فرهنگ واژه مترادف متضاد