جدول جو
جدول جو

معنی سنجرینا - جستجوی لغت در جدول جو

سنجرینا
معجونی است و از ادویۀ مرکبۀ قویه است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساورینا
تصویر ساورینا
(دخترانه)
امید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سابرینا
تصویر سابرینا
(دخترانه)
مژده، بشارت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سارینا
تصویر سارینا
(دخترانه)
خالص، پاک
فرهنگ نامهای ایرانی
(سَ)
عشبه. (ناظم الاطباء). دزی گوید: سبارینا، عشبه، ریشه گیاهی طبی که در پرو هست. (دزی ج 1 ص 623)
لغت نامه دهخدا
(غَ غَ)
فساد عضو با بقای حس. شقاقلوس. (دزی ج 2 ص 229). غانغرایا. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است جزء دهستان سیاهرودبخش افجۀ شهرستان تهران. دارای 69 تن سکنه. آب آن از جاجرود. محصول آنجا غلات، بنشن، قلمستان و شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
منسوب بسنجان و اهل سنجان. (از مزدیسنا تألیف محمد معین ص 13)
لغت نامه دهخدا
(سَ تَ)
از شهرهای اسپانیا کنار نهر باجلی. (نخبه الدهر دمشقی ص 245)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
درختی که داخل آن پوک و پوسیده شده باشد:
درونم را غم حسرت تبه کرد
شدم چون کرم خورده شاخ سنجین.
ابوالمعالی (از شعوری ج 2 ص 95)
لغت نامه دهخدا
(سَ جَ)
منسوب بسنجر پادشاه سلجوقی.
- حجرسنجری، بسد. (یادداشت مؤلف).
- دستگه سنجری، دستگاه پر شکوه و جلال سنجر:
منزل تو دستگه سنجری
طعمه تو سینۀ کبک دری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ جَ)
ضیاءالدین اجل فخرالشعراء و از افاضل دولت سلجوقی... او راست:
خیل لاله کز کمین گاه بهار آمد پدید
بر بساط باغ آنک با زمانه دروغاست
ابر خلقان خرقه را بر چار سوی شش جهت
پیرهن عشاق وار از آرزوی گل قباست
از گل سوری پدید آمد مگر سوری چمن
ارغنون پرداز سوری عندلیب خوش نواست.
(از لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 558)
لغت نامه دهخدا