درختی کوتاه و خاردار با برگ های شبیه برگ بید، گل های خوشه ای سفید و خوشبو، میوه ای کوچک با پوست سرخ رنگ و مغز سفید و آردمانند شیرین که یک هستۀ دراز سخت دارد، چوب دانه، پستانک، پستنک سنجد تلخ: در علم زیست شناسی درختی با گل های بنفش معطر و میوۀ بیضی شکل و آب دار و سمی که در نواحی شمال ایران و اطراف تهران می روید. پوست و ریشه و برگ و میوۀ خشک آن در طب به عنوان مسهل و ضد کرم به کار می رود، شل سنجد، زیتون تلخ، شیطان زیتون، آزاددرخت، آزادرخت سنجد گرگان: در علم زیست شناسی عناب
درختی کوتاه و خاردار با برگ های شبیه برگ بید، گل های خوشه ای سفید و خوشبو، میوه ای کوچک با پوست سرخ رنگ و مغز سفید و آردمانند شیرین که یک هستۀ دراز سخت دارد، چوب دانه، پستانک، پستنک سنجد تلخ: در علم زیست شناسی درختی با گل های بنفش معطر و میوۀ بیضی شکل و آب دار و سمی که در نواحی شمال ایران و اطراف تهران می روید. پوست و ریشه و برگ و میوۀ خشک آن در طب به عنوان مسهل و ضد کرم به کار می رود، شل سنجد، زیتون تلخ، شیطان زیتون، آزاددرخت، آزادرخت سنجد گرگان: در علم زیست شناسی عناب
اسم هندی نخل بری و بی ثمر است که تنه آنرا بریده ظرفی بجای آن نصب بنمایند و بمرور یک شبانه روز در آن رطوبت جمع کرده پس برداشته بیاشامند، شیرین طعم و اگر یک دو روزه بماند و کف بکند مسکر میشود و از مطلق آن مراد نزد اهل هند آن رطوبت مجتمع مسکر است. (فهرست مخزن الادویه). شرابی است که از درخت نارجیل بهم میرسد. (از تحفۀ حکیم مؤمن)
اسم هندی نخل بری و بی ثمر است که تنه آنرا بریده ظرفی بجای آن نصب بنمایند و بمرور یک شبانه روز در آن رطوبت جمع کرده پس برداشته بیاشامند، شیرین طعم و اگر یک دو روزه بماند و کف بکند مسکر میشود و از مطلق آن مراد نزد اهل هند آن رطوبت مجتمع مسکر است. (فهرست مخزن الادویه). شرابی است که از درخت نارجیل بهم میرسد. (از تحفۀ حکیم مؤمن)
ابن محمد بن عبدالهادی تتوی (مدنی) ابوالحسن، نورالدین سندی. فقیه حنفی. عالم در حدیث و تفسیر و عربی. اصل وی از سند و محل تولدش نیز در همین محل است و بمدینه تا زمان وفات مسکن گزید و بسال 1138 هجری قمری درگذشت. او راست: حاشیه بر سنن ابن ماجه. شرح سنن ادبی داود. حاشیه بر صحیح بخاری. حاشیه بر مسند امام احمد. حاشیه برسنن کبیرۀ غسانی. حاشیه بر بیضاوی. و غیر ذلک. (اعلام زرکلی ج 3 ص 938). رجوع به معجم المطبوعات شود
ابن محمد بن عبدالهادی تتوی (مدنی) ابوالحسن، نورالدین سندی. فقیه حنفی. عالم در حدیث و تفسیر و عربی. اصل وی از سند و محل تولدش نیز در همین محل است و بمدینه تا زمان وفات مسکن گزید و بسال 1138 هجری قمری درگذشت. او راست: حاشیه بر سنن ابن ماجه. شرح سنن ادبی داود. حاشیه بر صحیح بخاری. حاشیه بر مسند امام احمد. حاشیه برسنن کبیرۀ غسانی. حاشیه بر بیضاوی. و غیر ذلک. (اعلام زرکلی ج 3 ص 938). رجوع به معجم المطبوعات شود
ابن شاهک داروغه بغداد که دخیل در شهادت موسی بن جعفر علیه السلام است. و سندی بن شاهک وی را زهر داد. رجوع به حبیب السیر، تاریخ اسلام ص 93، 194، ابن الندیم، البیان و التبیین ج 2 صص 261- 262 و ج 3 ص 80، 218 و عقدالفرید، الوزراء و الکتاب ص 129 شود ابن علی وراق دکان او در طاق زبل (ظاهراً به بغداد؟) و وراق اسحاق ارجانی بن ابراهیم موصلی بوده و گویند که کتاب اغانی کبیر را او کرده و نسبت او را به اسحاق داده است. (از ابن الندیم). رجوع به الاوراق صولی ص 229 و 231 شود گاهی سند گویندو از آن کشاجم را خواهند. و حال آنکه کشاجم شاعر و ادیب و کاتب معروف پسر سندی بن شاهک صاحب الحرس است ابن صدقۀ کاتب به عربی شعر گفته و دیوان او پنجاه ورقه است. (ابن الندیم)
ابن شاهک داروغه بغداد که دخیل در شهادت موسی بن جعفر علیه السلام است. و سندی بن شاهک وی را زهر داد. رجوع به حبیب السیر، تاریخ اسلام ص 93، 194، ابن الندیم، البیان و التبیین ج 2 صص 261- 262 و ج 3 ص 80، 218 و عقدالفرید، الوزراء و الکتاب ص 129 شود ابن علی وراق دکان او در طاق زبل (ظاهراً به بغداد؟) و وراق اسحاق ارجانی بن ابراهیم موصلی بوده و گویند که کتاب اغانی کبیر را او کرده و نسبت او را به اسحاق داده است. (از ابن الندیم). رجوع به الاوراق صولی ص 229 و 231 شود گاهی سند گویندو از آن کشاجم را خواهند. و حال آنکه کشاجم شاعر و ادیب و کاتب معروف پسر سندی بن شاهک صاحب الحرس است ابن صدقۀ کاتب به عربی شعر گفته و دیوان او پنجاه ورقه است. (ابن الندیم)
منسوب به سند که از بلاد هند میباشد. (الانساب سمعانی). منسوب به سند ناحیتی از هندوستان قدیم که امروز داخل کشور پاکستان است: از پارسی و تازی و از هندو و از ترک وز سندی و رومی و ز عبری همه یکسر. ناصرخسرو. به پیغمبر عرب یکسر مشرف گشت و فرّ او ز ترک و رومی و هندی و سندی، گیلی و دیلم. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 269)
منسوب به سند که از بلاد هند میباشد. (الانساب سمعانی). منسوب به سند ناحیتی از هندوستان قدیم که امروز داخل کشور پاکستان است: از پارسی و تازی و از هندو و از ترک وز سندی و رومی و ز عبری همه یکسر. ناصرخسرو. به پیغمبر عرب یکسر مشرف گشت و فرّ او ز ترک و رومی و هندی و سندی، گیلی و دیلم. ناصرخسرو (دیوان چ تهران ص 269)
حسین بن شعیب بن محمد سنجی در زمان خود یکی از فقهای مرو و شافعی مذهب بود. نسبت وی به سنج که از قرای مرو است میباشد. او راست: شرح فروع ابن حداد، شرح تلخیص ابن القاص و کتاب المجموع که غزالی در الوسیط از آن نقل کرده است. وفات وی بسال 432 هجری قمری است. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 249)
حسین بن شعیب بن محمد سنجی در زمان خود یکی از فقهای مرو و شافعی مذهب بود. نسبت وی به سنج که از قرای مرو است میباشد. او راست: شرح فروع ابن حداد، شرح تلخیص ابن القاص و کتاب المجموع که غزالی در الوسیط از آن نقل کرده است. وفات وی بسال 432 هجری قمری است. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 249)
دهی است از دهستان قوش خانه بخش باجگیران شهرستان قوچان. دارای 491 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، مالداری، جوال بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان قوش خانه بخش باجگیران شهرستان قوچان. دارای 491 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، مالداری، جوال بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
درختی است از تیره سنجدها که نزدیک به تیره زیتونیان میباشد. درختی است کوتاه و پرخار و برگهایش شبیه برگ بید و گلهایش خوشۀ سفید یا زرد و بسیار خوشبو است. میوه اش فندقه و دارای میان بر خوراکی و آردی نسبتاً شیرین است. درخت سنجد در ایران خودرو است و چون میوه اش مطبوع است و در اکثر باغها آنرا کشت میدهند میوه های با پوست قرمز یا زرد نسبتاً درشت و مأکول از آن حاصل میکنند. درون میوۀ سنجد هستۀ درازی شبیه هسته خرما موجود است، بل، ضرع الکلبه زقوم، بستانک، غبیده، بادام نقد، چوب دانه، سرین چک. (فرهنگ فارسی معین). میوه ای است شبیه به عناب. (فرهنگ رشیدی). غبیراء. (السامی) (بحر الجواهر) (تحفۀ حکیم مؤمن) : چو شب کرد بر آفتاب انجمن کدوی می و سنجد آورد زن. فردوسی. فضل طبر خون نیافت سنجد هرگز گرچه بدیدن چون سنجد است طبرخون. ناصرخسرو. آبی و امرود و آلچه بتازی زعرور گویند و خرمای قسب و سنجد که غبیرا گویند... طبع را خشک کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). یک کنجدش نگنجد در سینه گنج ثوران یک سنجدش نسنجد در دیده ملک بربر. خاقانی. میوه بر میوه سیب و سنجد و نار چو طبر خون دلی طبرزدوار. نظامی. اگر مزرعۀ دنیا را با قطاع به سگ داری دهد در چشم مکرمت او آن وزن سنجدی نسنجد. (المضاف الی بدایع الازمان). - سنجد تلخ، درختی است از تیره سماقیان که دارای گلهای بنفش و معطر میباشد و میوۀ آن دارای پوست سمی است. منشاءاین درخت را نواحی شرقی هندوستان و ایران ذکر کرده اند. ولی امروز اکثر نقاط آسیا و جنوب اروپا و شمال آفریقا فراوان میروید. میوه اش شفت و آبدار است. پوست ریشه و برگ و میوۀ درخت مذکور را در تداوی بعنوان رفع کرم مصرف مینمایند، بعلاوه دارای خاصیت مسهلی نیز میباشد. (فرهنگ فارسی معین). این درخت ندرتاً در جنگلهای طالش، ولی در فلاتهای جنوبی البرز فراوان است و در کرج و گچسر آن را کام نامند. کهام. کاآم. زیتون تلخ. درخت زیتون تلخ. شال پستانه. شال زیتون. شال سنجد. آزاد درخت. آزارخت. (گل گلاب). آزاده رخت. زن زلخت. ورجوع به زن زلخت شود. (فرهنگ فارسی معین). قیقب. شوک القصارین. - سنجد آردک. - سنجد تلخه، کثات. - سنجد جیلان، سنجدگیلان. عناب. سنجد گرگانی. - سنجد خراسانی، عناب. - سنجد رازی. (شعوری ج 2 ص 100). - سنجد صحرایی، کام. (فرهنگ فارسی معین). - سنجد کرجی، بلغت اصفهانی بار درخت نیم است. - سنجد کلاغی، غبیرا. - سنجد گرجی، کنار. سدر. (فرهنگ فارسی معین). - سنجد گرگان، عناب. (از فرهنگ فارسی معین) : سنجد گرگان بدو نیمه شده نقطه بسرمه بر یک یک زده. رودکی. - سنجد گرگانی، جیلان. غبیرا. چیلان. (صحاح الفرس). پستانک. پستنک. - سنجد هندی، ثمر مولوسری است. (فهرست مخزن الادویه)
درختی است از تیره سنجدها که نزدیک به تیره زیتونیان میباشد. درختی است کوتاه و پرخار و برگهایش شبیه برگ بید و گلهایش خوشۀ سفید یا زرد و بسیار خوشبو است. میوه اش فندقه و دارای میان بر خوراکی و آردی نسبتاً شیرین است. درخت سنجد در ایران خودرو است و چون میوه اش مطبوع است و در اکثر باغها آنرا کشت میدهند میوه های با پوست قرمز یا زرد نسبتاً درشت و مأکول از آن حاصل میکنند. درون میوۀ سنجد هستۀ درازی شبیه هسته خرما موجود است، بل، ضرع الکلبه زقوم، بستانک، غبیده، بادام نقد، چوب دانه، سرین چک. (فرهنگ فارسی معین). میوه ای است شبیه به عناب. (فرهنگ رشیدی). غبیراء. (السامی) (بحر الجواهر) (تحفۀ حکیم مؤمن) : چو شب کرد بر آفتاب انجمن کدوی می و سنجد آورد زن. فردوسی. فضل طبر خون نیافت سنجد هرگز گرچه بدیدن چون سنجد است طبرخون. ناصرخسرو. آبی و امرود و آلچه بتازی زعرور گویند و خرمای قسب و سنجد که غبیرا گویند... طبع را خشک کند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). یک کنجدش نگنجد در سینه گنج ثوران یک سنجدش نسنجد در دیده ملک بربر. خاقانی. میوه بر میوه سیب و سنجد و نار چو طبر خون دلی طبرزدوار. نظامی. اگر مزرعۀ دنیا را با قطاع به سگ داری دهد در چشم مکرمت او آن وزن سنجدی نسنجد. (المضاف الی بدایع الازمان). - سنجد تلخ، درختی است از تیره سماقیان که دارای گلهای بنفش و معطر میباشد و میوۀ آن دارای پوست سمی است. منشاءاین درخت را نواحی شرقی هندوستان و ایران ذکر کرده اند. ولی امروز اکثر نقاط آسیا و جنوب اروپا و شمال آفریقا فراوان میروید. میوه اش شفت و آبدار است. پوست ریشه و برگ و میوۀ درخت مذکور را در تداوی بعنوان رفع کرم مصرف مینمایند، بعلاوه دارای خاصیت مسهلی نیز میباشد. (فرهنگ فارسی معین). این درخت ندرتاً در جنگلهای طالش، ولی در فلاتهای جنوبی البرز فراوان است و در کرج و گچسر آن را کام نامند. کهام. کاآم. زیتون تلخ. درخت زیتون تلخ. شال پستانه. شال زیتون. شال سنجد. آزاد درخت. آزارخت. (گل گلاب). آزاده رخت. زن زلخت. ورجوع به زن زلخت شود. (فرهنگ فارسی معین). قیقب. شوک القصارین. - سنجد آردک. - سنجد تلخه، کثات. - سنجد جیلان، سنجدگیلان. عناب. سنجد گرگانی. - سنجد خراسانی، عناب. - سنجد رازی. (شعوری ج 2 ص 100). - سنجد صحرایی، کام. (فرهنگ فارسی معین). - سنجد کرجی، بلغت اصفهانی بار درخت نیم است. - سنجد کلاغی، غبیرا. - سنجد گرجی، کنار. سدر. (فرهنگ فارسی معین). - سنجد گرگان، عناب. (از فرهنگ فارسی معین) : سنجد گرگان بدو نیمه شده نقطه بسرمه بر یک یک زده. رودکی. - سنجد گرگانی، جیلان. غبیرا. چیلان. (صحاح الفرس). پستانک. پستنک. - سنجد هندی، ثمر مولوسری است. (فهرست مخزن الادویه)
میر نجدی یزدی. از شاعران قرن دهم هجری و به روایت صادقی کتابدار، از سادات عالی نسب یزد است. بارها به هندوستان مسافرت کرده. او راست: با غیر همدمی و می ناب میزنی بر آتش محبت ما آب میزنی فرداست ای امام که از کفر غمزه اش ناقوس در برابر مهتاب میزنی. شادی طلاق دادۀ صدسالۀ من است با او مرا چه نسبت و او را به من چه کار؟ (از مجمعالخواص ص 98). و نیز رجوع به هفت اقلیم (ذیل اقلیم سوم) و نگارستان سخن ص 118 و تذکرۀ روز روشن ص 685 شود
میر نجدی یزدی. از شاعران قرن دهم هجری و به روایت صادقی کتابدار، از سادات عالی نسب یزد است. بارها به هندوستان مسافرت کرده. او راست: با غیر همدمی و می ناب میزنی بر آتش محبت ما آب میزنی فرداست ای امام که از کفر غمزه اش ناقوس در برابر مهتاب میزنی. شادی طلاق دادۀ صدسالۀ من است با او مرا چه نسبت و او را به من چه کار؟ (از مجمعالخواص ص 98). و نیز رجوع به هفت اقلیم (ذیل اقلیم سوم) و نگارستان سخن ص 118 و تذکرۀ روز روشن ص 685 شود
دهی است از دهستان رقۀ بخش بشرویۀ شهرستان فردوس. دارای 300 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، پنبه، ارزن، میوه جات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان رقۀ بخش بشرویۀ شهرستان فردوس. دارای 300 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات، پنبه، ارزن، میوه جات و شغل اهالی زراعت و کرباس بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است جزء دهستان افشاریۀ بخش آوج شهرستان قزوین. دارای 149 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، قالی و جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان افشاریۀ بخش آوج شهرستان قزوین. دارای 149 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت، قالی و جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
ضیاءالدین اجل فخرالشعراء و از افاضل دولت سلجوقی... او راست: خیل لاله کز کمین گاه بهار آمد پدید بر بساط باغ آنک با زمانه دروغاست ابر خلقان خرقه را بر چار سوی شش جهت پیرهن عشاق وار از آرزوی گل قباست از گل سوری پدید آمد مگر سوری چمن ارغنون پرداز سوری عندلیب خوش نواست. (از لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 558)
ضیاءالدین اجل فخرالشعراء و از افاضل دولت سلجوقی... او راست: خیل لاله کز کمین گاه بهار آمد پدید بر بساط باغ آنک با زمانه دروغاست ابر خلقان خرقه را بر چار سوی شش جهت پیرهن عشاق وار از آرزوی گل قباست از گل سوری پدید آمد مگر سوری چمن ارغنون پرداز سوری عندلیب خوش نواست. (از لباب الالباب چ سعید نفیسی ص 558)
منسوب بسنجر پادشاه سلجوقی. - حجرسنجری، بسد. (یادداشت مؤلف). - دستگه سنجری، دستگاه پر شکوه و جلال سنجر: منزل تو دستگه سنجری طعمه تو سینۀ کبک دری. نظامی
منسوب بسنجر پادشاه سلجوقی. - حجرسنجری، بسد. (یادداشت مؤلف). - دستگه سنجری، دستگاه پر شکوه و جلال سنجر: منزل تو دستگه سنجری طعمه تو سینۀ کبک دری. نظامی
نام یکی از بخشهای شهرستان هروآباد (خلخال) است. این بخش در قسمت باختری هروآباد واقع است، از شمال به بخش مرکزی هروآباد از جنوب به بخش کاغذکنان، از خاور بدهستان خورش رستم و از باختر ب شهرستان میانه محدود میباشد. این بخش از 150 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل و جمعیت آن در حدود 30150 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام یکی از بخشهای شهرستان هروآباد (خلخال) است. این بخش در قسمت باختری هروآباد واقع است، از شمال به بخش مرکزی هروآباد از جنوب به بخش کاغذکنان، از خاور بدهستان خورش رستم و از باختر ب شهرستان میانه محدود میباشد. این بخش از 150 آبادی کوچک و بزرگ تشکیل و جمعیت آن در حدود 30150 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
درختی است از تیره سنجدها که نزدیک به تیره زیتونیان میباشد. درختی است کوتاه و پر خار و برگهاش شبیه برگ بید و گلهایش خوشه یی سفید یا زرد و بسیار خوشبوست. میوه اش فندقه و دارای میانبر خوراکی و آردی نسبتا شیرین است. درخت سنجد در ایران خودروست و چون میوه اش مطبوع است در اکثر باغها آنرا کشت میدهند و میوه های با پوست قرمز یا زرد نسبتا درشت ماکول از آن حاصل میکنند. درون میوه سنجد هسته درازی شبیه هسته خرما موجود است بل ضرع الکلبه زقوم پستانک غبیده بادام نقد چوب دانه سرین کوچک. یا سنجد تلخ. درختی است از تیره سماقیان که داری گلهای بنفش و معطر میباشد و میوه آن دارای پوست سمی است. منشا این درخت را نواحی شرقی هندوستان و ایران ذکر کرده اند ولی امروز در اکثر نقاط آسیا و جنوب اروپا و شمال افریقا فراوان میروید. میوه اش شفت و آبدار است. پوست ریشه و برگ و میوه درخت مذکور را در تداوی به عنوان دفع کرم مصرف مینماید. به علاوه دارای خاصیت مسهلی نیز میباشد زیتون تلخ درخت زیتون تلخ شال پستانه شال زیتون شال سمجد آزاد درخت آزادرخت آزاده درخت زن زلخت قیقب. یا سنجد صحرایی. کام. یا سنجد گرجی. کنار. یا سنجد گرگان. عناب
درختی است از تیره سنجدها که نزدیک به تیره زیتونیان میباشد. درختی است کوتاه و پر خار و برگهاش شبیه برگ بید و گلهایش خوشه یی سفید یا زرد و بسیار خوشبوست. میوه اش فندقه و دارای میانبر خوراکی و آردی نسبتا شیرین است. درخت سنجد در ایران خودروست و چون میوه اش مطبوع است در اکثر باغها آنرا کشت میدهند و میوه های با پوست قرمز یا زرد نسبتا درشت ماکول از آن حاصل میکنند. درون میوه سنجد هسته درازی شبیه هسته خرما موجود است بل ضرع الکلبه زقوم پستانک غبیده بادام نقد چوب دانه سرین کوچک. یا سنجد تلخ. درختی است از تیره سماقیان که داری گلهای بنفش و معطر میباشد و میوه آن دارای پوست سمی است. منشا این درخت را نواحی شرقی هندوستان و ایران ذکر کرده اند ولی امروز در اکثر نقاط آسیا و جنوب اروپا و شمال افریقا فراوان میروید. میوه اش شفت و آبدار است. پوست ریشه و برگ و میوه درخت مذکور را در تداوی به عنوان دفع کرم مصرف مینماید. به علاوه دارای خاصیت مسهلی نیز میباشد زیتون تلخ درخت زیتون تلخ شال پستانه شال زیتون شال سمجد آزاد درخت آزادرخت آزاده درخت زن زلخت قیقب. یا سنجد صحرایی. کام. یا سنجد گرجی. کنار. یا سنجد گرگان. عناب
درختی است کوتاه و پر خار، برگ هایش شبیه برگ بید و گل هایش خوشه ای سفید یا زرد، میوه اش کمی بزرگتر از فندق با پوسته قرمز رنگ و نازک و آردش نسبتاً شیرین است. بل، ضرع الکلیه، زقوم، پستانک، غبیده نیز نامیده می شود
درختی است کوتاه و پر خار، برگ هایش شبیه برگ بید و گل هایش خوشه ای سفید یا زرد، میوه اش کمی بزرگتر از فندق با پوسته قرمز رنگ و نازک و آردش نسبتاً شیرین است. بل، ضرع الکلیه، زقوم، پستانک، غبیده نیز نامیده می شود
اگر بیند که سنجد از درخت جمع میکرد، دلیل کند از مردی بدخوی مال به دست آورد. اگر دید که سنجد می خورد، دلیل که مال بر عیال نفقه کند. جابر مغربی سنجد درخواب، مال بود که به رنج به دست آورد. اگر بیند که سنجد را بخرید یا کسی بدو داد، دلیل است مال حلال به دست آورد. محمد بن سیرین دیدن سنجد به خواب بر سه وجه است. اول: مال حاصل کردن. دوم: مال به دست آوردن. سوم: منفعت از مردی ناسازگار.
اگر بیند که سنجد از درخت جمع میکرد، دلیل کند از مردی بدخوی مال به دست آورد. اگر دید که سنجد می خورد، دلیل که مال بر عیال نفقه کند. جابر مغربی سنجد درخواب، مال بود که به رنج به دست آورد. اگر بیند که سنجد را بخرید یا کسی بدو داد، دلیل است مال حلال به دست آورد. محمد بن سیرین دیدن سنجد به خواب بر سه وجه است. اول: مال حاصل کردن. دوم: مال به دست آوردن. سوم: منفعت از مردی ناسازگار.