جدول جو
جدول جو

معنی سنجاران - جستجوی لغت در جدول جو

سنجاران
(سِ)
نام دروازه و محله ای به تبریز. (نزهه القلوب ص 76 مقالۀ 3 چ اروپا)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ)
تحریری از سرجهان: سلطان خود از راه بازگشته بود و عنان بجانب قلعۀ سرجاهان تافته. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 115). رجوع به سرجهان شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی است جزء دهستان سیاهرودبخش افجۀ شهرستان تهران. دارای 69 تن سکنه. آب آن از جاجرود. محصول آنجا غلات، بنشن، قلمستان و شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سِ نِ)
عملۀ خلوت در دورۀ ساسانیان. (از ایران در زمان ساسانیان کریستن سن ص 417)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
قریه ای است از اعمال خلخال آذربایجان که سنگاو نیز خوانده میشود. (معجم البلدان). رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 522 شود
لغت نامه دهخدا
(سِ / سَ)
قومی است که از ملک ایشان سنجاب پیدا شود. (آنندراج) (غیاث) :
کنم دست پیچی بسنجابیان
زنم سکه بر سیم سقلابیان.
نظامی.
رجوع به سنجاب شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
از اتابکان جزیره به شمال عراق معاصر الناصر لدین الله خلیفۀ عباسی. (النقود العربیه ص 128)
لغت نامه دهخدا
(سَ لُ)
رود بزرگی است در آمریکای شمالی که از دریاچه های مرکزی آمریکای شمالی سرچشمه گرفته، پس از عبور از کانادا و مشروب ساختن مونترآل و کبک با مصبی بسیار مناسب وارد اقیانوس گردد. طول آن 2700 کیلومتر است. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(زَ)
همان قصبۀ خواجه است. (فارسنامۀ ناصری). دهی از دهستان خواجه است که در بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد و شش هزارگزی خاور شوسۀ شیراز به فیروزآباد واقع است و 864 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان فراهان بالا است که در بخش فرمهین شهرستان اراک واقع است و 260 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(مَ)
قریه ای است در دو فرسنگی بلخ. (از معجم البلدان). نام قریه ای به بلخ و از آنجاست علی بن محمد منجورانی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به علی منجورانی شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان پائین شهر بخش میناب شهرستان بندرعباس و دارای 750 تن سکنه است. آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آن خرما است. مزارع جلال آباد، محمدشاهی و دلالان جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اَ/ اِ)
در حال انگاشتن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
موضعی از رستاق فراهان. (تاریخ قم ص 119)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
دهی است از دهستان سیریک بخش فیات است که در شهرستان بندرعباس واقع است. دارای 300 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
دهی است از بخش مریوان شهرستان سنندج با 250 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات، لبنیات و توتون است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سنگباران
تصویر سنگباران
اندازنده سنگ پرتاب کننده سنگ، پرتاب سنگهای پیاپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سگساران
تصویر سگساران
جمع سگسار، شلوغ پر ازدحام
فرهنگ لغت هوشیار
در کنار گرفتن: دست بگشاد و کنار انش گرفت همچو عشق اندر دل و جانش گرفت. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنجارین
تصویر هنجارین
رسمی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
Normatively
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normativement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از توابع خیررود کنار شهرستان نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
규범적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normatif bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
নীতিগতভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
मानक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
in modo normativo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normativamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normativ
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normatief
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
нормативно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
нормативно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normatywnie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
normativamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هنجارا
تصویر هنجارا
kwa njia ya kawaida
دیکشنری فارسی به سواحیلی