- سنتز
- فرانسوی برنهاده زبانزد فرزانی
معنی سنتز - جستجوی لغت در جدول جو
- سنتز ((سَ تِ))
- ترکیب عنصرها یا جسم های ساده با یکدیگر، آن چه از تقابل مؤثر آنتی تز بر تز حاصل می شود، هم نهاد، هم نهاده (شیمی)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از ساخته های نادرست فارسی گویان از سنه تازی چنبی ترا دادی (خرد ناب)
زمین خشک بی گیاه قحط زده
((سُ نَّ))
فرهنگ فارسی معین
ویژگی آن چه که ریشه در آداب و رسوم قدیم دارد یا از قدیم رایج بوده است، سنت گرا، پیرو سنت
((سِ نْ تُ))
فرهنگ فارسی معین
سازمان پیمان مرکزی. اعضای این پیمان ایران، انگلستان، پاکستان و ترکیه بوده اند که در 21 اوت 1959 جانشین پیمان بغداد شد. امریکا بر این پیمان نظارت داشت، در مانورهای آن شرکت می کرد و به اعضای آن کمک نظامی می داد
سیاه دانه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، کرنج، سیسارون، شونیز، سیاه تخمه، سنز، غرمج، بوغنج، کبودان
Traditional
традиционный
traditionell
традиційний
tradycyjny
tradicional
tradizionale
tradicional
traditionnel
traditioneel
पारंपरिक
tradisional
تقليديٌ
מסורתי
geleneksel
za jadi
แบบดั้งเดิม
ঐতিহ্যবাহী
روایتی
ایستار، آیین
راه وروش، طریقه و قانون، آیین، رسم
روش، طریقه، سیرت، سرشت، طبیعت، شریعت، در فقه قول و فعل و تقریر پیغمبر اسلام، آنچه پیغمبر و صحابه بر آن عمل کرده باشند، نماز نافله
سیاه دانه، گیاهی خودرو با برگ های بنفش و دانه های ریز سیاه که مصرف دارویی و خوراکی دارد، غرمج، بوغنج، کبودان، سیاه تخمه، شونیز، سیسارون، سنیز، کرنج
یک صدم دلار