جدول جو
جدول جو

معنی سنت - جستجوی لغت در جدول جو

سنت
روش، طریقه، سیرت، سرشت، طبیعت، شریعت، در فقه قول و فعل و تقریر پیغمبر اسلام، آنچه پیغمبر و صحابه بر آن عمل کرده باشند، نماز نافله
تصویری از سنت
تصویر سنت
فرهنگ فارسی عمید
سنت
یک صدم دلار
تصویری از سنت
تصویر سنت
فرهنگ فارسی عمید
سنت
(سَ نِ)
مرد کم خیر. ج، سنتون. (آنندراج) (منتهی الارب) ، سال قحط. (ترجمان القرآن) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سنت
(سُنْ نَ)
دهی است از دهستان سکمن آباد بخش حومه شهرستان خوی. دارای 551تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی آنان جوراب بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
سنت
(سُنْ نَ)
راه و روش. (آنندراج) (ناظم الاطباء). طریقه. قانون. روش. (منتهی الارب). آیین. رسم. نهاد. ج، سنن: غزوی کنیم بر جانب هندوستان دور دست تر تا سنت پدران تازه کرده باشیم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 284). و سنتی از عدل میان ملوک نهاد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 91). سنت پدر یمین الدوله و الدین در این باب نگاه باید داشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 377).
ره راست آنرا شناس از جهان
که بر سنت احمد مصطفی است.
ناصرخسرو.
سنت حجت خراسان گیر
کار کوته مکن درازآهنگ.
ناصرخسرو.
گر ترا یاران زهاد و بزرگانند
چون تو بر سیرت و بر سنت دیوانی.
ناصرخسرو.
و میخواهد تا بیمارپرستی در میان امت تو سنتی گردد. (قصص الانبیاء).
بدو سنت شده روشن بدو ملت شده تازه
بدو دولت شده عالی بدو ملکت شده والا.
مسعودسعد.
چو من بسنت در طاعت تو دارم تن
فضایل تو بمن بر فریضه کرد ثنا.
مسعودسعد.
کآنکه رست از رسم و آئین گوید او را سنتش
کای قفس بشکسته اینک شاخ طوبی مرحبا.
سنائی.
شکستن سپه و دستگیر کردن خصم
نهاد و رسم و ره و سنت و شعار تو باد.
سوزنی.
سنت شاعرنوازی پادشاه دین نهاد
ای همه شاهان دنیا مر غلامش را غلام.
سوزنی.
سنت عشاق چیست برگ عدم ساختن
گوهر دل را ز تف مجمر غم ساختن.
خاقانی.
خوانچه کن سنت مغان می را
وز بلورین رکاب می بگسار.
خاقانی.
بر این لازم آمد بموجب شریعت و فتوت و سنت مروت بدفع آن کوشیدن. (سندبادنامه ص 323).
تا با تو بسنت نظامی
سلطان جهان کند غلامی.
نظامی.
هرکه بنهد سنت بد ای فتی
تا درافتد بعد او خلق از عمی.
مولوی.
هرکه او بنهاد ناخوش سنتی
سوی او نفرین رود هر ساعتی.
مولوی.
نیکوان رفتند و سنتها بماند
وز لئیمان ظلم و لعنتها بماند.
مولوی.
این است جزای سنت نیک
ور عادت بد نهی تو دانی.
سعدی.
، احکام و امر و نهی خدای تعالی. (آنندراج) (منتهی الارب). فرض. فریضه. واجب. لازم. احکام دین. راه دین. شریعت:
فرض ورزید و سنت آموزید
عذر ناکردن از کسل منهید.
خاقانی.
، فرمودۀ رسول (ص) و کردۀ او. فرمودۀ رسول و کردۀ او بطریق جواز، ضد بدعت. ج، سنن. سنت سه گونه است: قول، فعل و اقرار. قول، هرچه از گفتۀ پیغامبر صلوات اﷲ علیه روایت شده است. فعل، آنچه از کردار آن حضرت روایت شده است. اقرار، آنچه روایت شده که اعمالی را قوم کرده اند و رسول صلوات اﷲ علیه بر آنان نگرفته و انکار نفرموده است. (مفاتیح). رجوع به سنه شود. (اصطلاح فقه) آنچه پیغمبر و صحابه برآن عمل کرده باشند و امری که حضرت پیغمبر صلوات اﷲ علیه آنرا همیشه کرده باشند، مگر در عمر یک دو بار بقصد ترک هم کرده باشند. (آنندراج). (اصطلاح فقه) آنچه آن حضرت و ائمه هدی صلوات اﷲ علیهم بر آن عمل کرده باشند، مگر در عمر خود یک دو بار بقصد ترک هم کرده باشد. (ناظم الاطباء). (اصطلاح فقه) آنچه پیغمبر و صحابه بر آن عمل کرده باشند و امری که پیغمبر (ص) آنرا همیشه کرده باشند، مگر در عمر خود یک دو بار بقصد ترک هم کرده باشند. (غیاث اللغات). عبارت است از آنچه از رسول اﷲ (ص) صادر شده باشد از افعال و اقوال بیواسطۀ وحی. آنچه در حضرت او واقع شده باشد و او مقرر داشته و نهی نفرموده. (از نفایس الفنون).
- اهل سنت، مقابل شیعه. چاریاری. اهل جماعت:
گوید درست گردید کاین رافضی است بی شک
زیرا که اهل سنت نکند نماز چندین.
ناصرخسرو.
تو بر آن عطسه هم بخوان الحمد
کاهل سنت چنینت فرماید.
خاقانی.
استاد ابوبکر محمشاد که شیخ اهل سنت بود... در این باب موافقت رای سلطان نمود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 399). از عقاید اهل سنت و مذاهب اصحاب بدعت مستکشف و متفحص... (ترجمه تاریخ یمینی).
- علمای سنت و جماعت، علمای عامه.
- مذهب سنت و جماعت، صاحب بیان الادیان گوید: مذهب سنت و جماعت بدو فرقه شوند: اصحاب حدیث و اصحاب رأی.
، (اصطلاح علم حدیث). رجوع به حدیث و قسم اول نفایس الفنون ص 128 شود، دستور. قانون گزاری. سنه اﷲ التی قد خلت من قبل و لن تجد لسنه اﷲ تبدیلا. (قرآن 23/48)، مستحب. مقابل فریضه: (یعقوب لیث) اندر شبانه روز صد و هفتاد رکعت نماز زیادت کردی از فرض و سنت. (تاریخ سیستان). سلام سنت است و جواب آن واجب. (جامع التمثیل). شیخ رضا داد، بحکم آنکه اجابت دعوت سنت است. (گلستان چ یوسفی ص 126).
، ختنه. (ناظم الاطباء) : طوی عظیم ترتیب یافته و سنت شاهزاده در آن ایام بفعل آمده. (تاریخ شاهی ص 313)، خوی. طبیعت. عادت. (آنندراج) (منتهی الارب). عادت. خوی. (ناظم الاطباء). سیرت. نهاد:
بر این نهاد نبوده ست حال و سنت کس
جهانیان همه زین آگهند پیر و جوان.
فرخی (دیوان چ عبدالرسولی ص 254).
که نگردد سنت ما از رشد
نیک نیکی را بود بد راست بد.
مولوی.
، خرمایی است بمدینه. (آنندراج). خرمایی است. (منتهی الارب). نوعی است از خرما در مدینه. (مهذب الاسماء)، عذاب. (آنندراج) (منتهی الارب)، روی. رخساره. (آنندراج). روی. رخساره. (منتهی الارب). صورت. روی. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب)، دائره روی، پیشانی و هر دو جانب پیشانی. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
سنت
(سِ)
یک قسمت از صد قسمت واحد پول امریکا، و صد سنت برابر یک دلار است
لغت نامه دهخدا
سنت
اسم هندی زنجبیل است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
سنت
راه وروش، طریقه و قانون، آیین، رسم
تصویری از سنت
تصویر سنت
فرهنگ لغت هوشیار
سنت
((سُ نَّ))
راه، روش، سیرت، آن چه که پیامبر و صحابه به آن عمل کرده باشند
تصویری از سنت
تصویر سنت
فرهنگ فارسی معین
سنت
ایستار، آیین
تصویری از سنت
تصویر سنت
فرهنگ واژه فارسی سره
سنت
آداب، آیین، رسم، رسوم، عرف، مذهب، راه، روش، سیره، ختنه، ختنه سوران، تسنن، سنی
متضاد: شیعه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سنت
التّقليد
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به عربی
سنت
Tradition
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سنت
tradition
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به فرانسوی
سنت
tradizione
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
سنت
روایت
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به اردو
سنت
традиция
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به روسی
سنت
Tradition
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به آلمانی
سنت
традиція
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سنت
tradycja
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به لهستانی
سنت
传统
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به چینی
سنت
ประเพณี
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به تایلندی
سنت
প্রথা
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به بنگالی
سنت
tradición
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
سنت
mila
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به سواحیلی
سنت
gelenek
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
سنت
伝統
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سنت
מָסוֹרֶת
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به عبری
سنت
전통
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به کره ای
سنت
tradição
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به پرتغالی
سنت
परंपरा
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به هندی
سنت
traditie
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به هلندی
سنت
tradisi
تصویری از سنت
تصویر سنت
دیکشنری فارسی به اندونزیایی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سنته
تصویر سنته
زمین خشک بی گیاه قحط زده
فرهنگ لغت هوشیار
از ساخته های نادرست فارسی گویان از سنه تازی چنبی ترا دادی (خرد ناب)
فرهنگ لغت هوشیار