جدول جو
جدول جو

معنی سناخریب - جستجوی لغت در جدول جو

سناخریب
(سِنْ نا خِ)
پادشاه آشور جلوس 705 و مقتول 681 قبل از میلاد پسر و جانشین سارگن دوم. وی ببابل، یهودیه، ارمنستان، ماد و عربستان قشون کشید و با وجود جنگجویی فرصت یافت که وضع ادارۀ مملکت را اصلاح کند و نواحی شاهنشاهی خود را زیبا سازد. بعضی باغهای نینوا را ساختۀ او دانند. وی توسط یکی از پسرانش کشته شد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سناریو
تصویر سناریو
فیلمنامه (Screenplay یا Script) یا سناریو (Scenario) به معنای نوشتار یا نوشته ای است که شامل داستان، دیالوگ ها، شخصیت ها، صحنه ها، و ساختار کلی یک فیلم، سریال تلویزیونی، نمایش تئاتر، یا حتی بازی ویدیویی می شود. سناریو به عنوان پایه و اساس هر پروژه ی هنری تلقی می شود که تعیین می کند چه چیزهایی در اثر نمایش داده می شود، چگونه شخصیت ها با یکدیگر رفتار می کنند، و چگونه داستان پیش می رود.
یک سناریو معمولاً شامل موارد زیر است:
۱. خلاصه (Synopsis) : یک خلاصه کوتاه از داستان که معمولاً در چند پاراگراف ارائه می شود و اصلی ترین رویدادها و تغییرات داستان را شرح می دهد.
۲. دیالوگ ها (Dialogue) : دیالوگ هایی که شخصیت ها برای بیان احساسات، افکار، و اطلاعات استفاده می کنند. دیالوگ ها برای ایجاد ارتباط و شناخت بهتر از شخصیت ها بسیار مهم هستند.
۳. شخصیت ها (Characters) : شرح کامل و توصیف شخصیت های اصلی و فرعی که در داستان حضور دارند، از جمله خصوصیات فیزیکی، روانی، و هدف های شخصیتی آن ها.
۴. صحنه ها (Scenes) : توصیف مکان ها، زمان ها، و اتفاقاتی که در طول داستان رخ می دهند و به شکل صحنه های مختلف در سناریو نمایش داده می شوند.
۵. ساختار (Structure) : نحوه ی تنظیم و ترتیب رویدادها، صحنه ها، و دیالوگ ها در طول داستان به منظور ایجاد جریان داستانی مناسب و جذاب برای بیننده.
سناریو نهایی می تواند به عنوان یک دستورالعمل برای کارگردان، بازیگران، و سایر اعضای تولید اثر هنری استفاده شود تا به شکل درست و مطلوب، داستان به تصویر کشیده شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
داستان یا شرح صحنه های یک فیلم که در آن بیشتر به طرح ریزی صحنه ها و مناظری که باید فیلمبرداری شود و چگونگی حرکت دوربین ها و گرفتن تصویر از هنرپیشگان توجه می شود و کارگردان از روی آن فیلم را تهیّه می کند
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
جمع واژۀ شنخوب، به معنی سر کوه بلند. (از منتهی الارب). جمع واژۀ شنخوب و شنخوبه و شنخاب. (ناظم الاطباء). رجوع به شنخوب و شنخاب و شنخوبه شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
جمع واژۀ نخروب. رجوع به نخروب شود، نخاریب النحل، لانه های مومین زنبورعسل. (از المنجد). رجوع به نخروب شود
لغت نامه دهخدا
(مَ)
جمع واژۀ منخاب. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به منخاب شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سناریو
تصویر سناریو
نمایشنامه مخصوص فیلم سینما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخاریب
تصویر نخاریب
سوراخهای خانه زنبور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سناریو
تصویر سناریو
((س))
فیلم نامه، داستان مخصوص فیلم سینما
فرهنگ فارسی معین
فیلم نامه، فیلم نوشت
متضاد: پیس، نمایشنامه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
کاسه ی چینی کوچک
فرهنگ گویش مازندرانی