- سمایا
- جمع سما، آسمان ها
معنی سمایا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع سبی، برد گان
جمع سجیه، خوی ها گهرها جمع سجیه طبایع خلقها خوی ها
پارسی تازی گشته سرای، کاخ، دیوان در برخی از کشورهای تازی گروهی از لشکر (از 5 تا 300 و 400 تن)، لشکری که پیغامبر (ص) بذات خویش در آن نباشد و به سر کردگی یکی از صحابه فرستاده شده باشد مقابل غزوه
بزرگوار بلند گاه مرد
سجیه ها، خلق ها، خوی ها، طبیعت ها، جمع واژۀ سجیه
سریه ها، جنگهایی که حضرت رسول شخصاً در آن شرکت نداشته و یکی از اصحاب را به سرکردگی سپاهیان تعیین نموده، جمع سرایاها، دسته ای از لشکر، گروهی از سپاهیان، جمع واژۀ سریه
اسیر، گرفتار، بندی، زندانی، آنکه در جنگ به دست دشمن گرفتار شود
ساینده، آنکه چیزی را بساید