جدول جو
جدول جو

معنی سمان - جستجوی لغت در جدول جو

سمان
(دخترانه و پسرانه)
مخفف آسمان، نام روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
تصویری از سمان
تصویر سمان
فرهنگ نامهای ایرانی
سمان
روغن فروش، روغن گر، روغن کار
تصویری از سمان
تصویر سمان
فرهنگ فارسی عمید
سمان
آسمان، روز بیست و هفتم از هر ماه خورشیدی، آسمان روز
بلدرچین، پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سمانه، سلویٰ، کرک، بدبده، وشم، ورتیج، کراک
تصویری از سمان
تصویر سمان
فرهنگ فارسی عمید
سمان
(سَمْ ما)
سعید بن محمد بن احمدسمان از مردم دمشق است (1118- 1172 هجری قمری) . او راست: ’الروض النافح فیحاورد علی الفتح من المدائح’ که به اتمام آن توفیق نیافت. دیوان شعری موسوم به ’منائح الافکار’ و نیز ’مغنی’ را در نحو بنظم درآورده و بر کامل مبرد حاشیه نوشته است. بدمشق درگذشت. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 373)
لغت نامه دهخدا
سمان
(سَ)
مخفف آسمان. (از برهان) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) ، نام روز بیست و هفتم بود از هر ماه شمسی. (برهان) (غیاث) (جهانگیری) (آنندراج) ، مرغ سلوی و آنرا کرک نیزگویند. (از آنندراج) (از فرهنگ رشیدی) :
باران و برف بارد بر ما کنون ز ابر
چون بر بنی سرائیل از آسمان سمان.
لامعی گرگانی (از آنندراج).
رجوع به سمانه و سمانی شود
لغت نامه دهخدا
سمان
(سِ)
جمع واژۀ سمین، که فربه باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی)
لغت نامه دهخدا
سمان
(سِ)
نام شهری و مدینه ای باشد. (برهان) : و چون از نهب و قتل فارغ شدندبناحیت کنکرت و حدود سمان رفت. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا
سمان
مخفف آسمان
تصویری از سمان
تصویر سمان
فرهنگ لغت هوشیار
سمان
مرز سامان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمانه
تصویر سمانه
(دخترانه)
سمانی بلدرچین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
(دخترانه)
فضای بالای سر ما که آبی رنگ به نظر می رسد، نام روز بیست وهفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام کوهی در نزدیکی بندر نخیلو در ساحل خلیج فارس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از رسمان
تصویر رسمان
ریسمان، رشتۀ بلند کلفتی که از پشم یا پنبه تابیده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
فضای بی پایان و نیلگون که بالای سر ما دیده می شود، رنگ آبی آن رنگ هوایی است که کرۀ زمین را احاطه کرده است، فضایی که ستارگان و کهکشان ها در آن قرار دارند، سقف بنا، نیروهایی ماوراءالطبیعه که بر سرنوشت انسان تاثیر می گذارند، سپهر، گردون، فلک، روز بیست و هفتم از هر ماه اوستایی، برای مثال آسمان روز ای چو ماه آسمان / باده نوش و دار دل را شادمان (مسعودسعد - ۵۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمانه
تصویر سمانه
سقف
بلدرچین، پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سمان، کرک، کراک، سلویٰ، بدبده، ورتیج، وشم
فرهنگ فارسی عمید
(سَ نَ / نِ)
مخفف آسمانه، یعنی سقف خانه. (برهان) (از آنندراج). آسمانه. سقف خانه. (ناظم الاطباء) ، پرنده ای است کوچک و آنرابترکی بلدرچین و بلغت دیگر کرک خوانند و در عربی نیز همین معنی دارد. (برهان). مرغ سمان که به عربی سلوی و بترکی بلدرچین گویند. (آنندراج) (از فرهنگ رشیدی). پرندۀ کوچکی که بیشتر در گندم زارها می باشد و کرک و بلدرچین نیز گویند. (ناظم الاطباء) :
لب چشمه ها بر شخنشار و ماغ
زده صف سمانه همه دشت و راغ.
اسدی (گرشاسب نامه ص 337).
و من و سلوی برای ایشان بخواست و آن ترانگبین است و سمانه. (مجمل التواریخ و القصص).
بلبل من که بمقنع پیوست
چون سمانه که بچادر گیرند.
خاقانی.
چون مست شود ز بادۀ حق
شهباز شود کهین سمانه.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
آسمانی. لاجوردی و برنگ آسمان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُ نا)
مرغی است. واحدو جمع در وی یکسان است یا واحد آن سمانات است و آنرا قتیل الرعد هم گویند. بدان جهت که از شنیدن آواز رعد میمیرد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مؤلف برهان بفتح اول ضبط کرده نویسد: بفارسی کرک و بترکی بلدرچین خوانند. (برهان). مرغی است که آنرا سلوی نیز گویند. (غیاث) (آنندراج). رجوع به سمانه، سمان، فهرست مخزن الادویه، تحفۀ حکیم مؤمن و اختیارات بدیعی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سمانی
تصویر سمانی
ورتیج اوشوم از مرغان در برهان سمانی آمده و پارسی بلدرچین کرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
چرخ، سما، فلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسمان
تصویر رسمان
پارسی تازی گشته ریسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جسمان
تصویر جسمان
تن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمانه
تصویر سمانه
((سَ نَ یا نِ))
سقف خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمانه
تصویر سمانه
بلدرچین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
((س ِ))
سپهر، فلک، هر یک از طبقات هفتگانه یا نه گانه افلاک در نظر قدما، فلک، یکی از ایزدان، روز بیست و هفتم از هر ماه خورشیدی
آسمان به زمین آمدن: کنایه از اتفاق خارق العاده افتادن و نظم امور را به هم زدن
فرهنگ فارسی معین
بلدرچین، کرک، آسمانه، سقف خانه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سمانه در خواب پسر غلام بود، یا پسر خدمتکار. اگر بیند سمانه بگرفت یا کسی بدو داد، دلیل که خدمتکار یا غلامش را فرزند آید. اگر سمانه نر بود، پسر است. اگر ماده بود، دختر است، اگر بیند سمانه از دستش بگریخت، دلیل که فرزند یا غلامش هلاک شوند. محمد بن سیرین
دیدن سمانه بر چهار وجه است. اول: فرزند و غلام. دوم: روزی حلال. سوم: منفعت. چهارم: مال.
سمانه درخواب مال و روزی حلال است. اگر دید گوشت سمانه میخورد، دلیل است روزی حلال یابد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
Firmament, Sky
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
небосвод , небо
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
Firmament, Himmel
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
небесний простір , небо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
firmament, niebo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
天空
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
firmamento, céu
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
firmamento, cielo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
firmamento, cielo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی