جدول جو
جدول جو

معنی سمان - جستجوی لغت در جدول جو

سمان
(دخترانه و پسرانه)
مخفف آسمان، نام روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
تصویری از سمان
تصویر سمان
فرهنگ نامهای ایرانی
سمان
مخفف آسمان
تصویری از سمان
تصویر سمان
فرهنگ لغت هوشیار
سمان
روغن فروش، روغن گر، روغن کار
تصویری از سمان
تصویر سمان
فرهنگ فارسی عمید
سمان
آسمان، روز بیست و هفتم از هر ماه خورشیدی، آسمان روز
بلدرچین، پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سمانه، سلویٰ، کرک، بدبده، وشم، ورتیج، کراک
تصویری از سمان
تصویر سمان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمانه
تصویر سمانه
(دخترانه)
سمانی بلدرچین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سمانی
تصویر سمانی
ورتیج اوشوم از مرغان در برهان سمانی آمده و پارسی بلدرچین کرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمانه
تصویر سمانه
سقف
بلدرچین، پرنده ای با بال های کوتاه منقار کوچک و صدای بلند، سمان، کرک، کراک، سلویٰ، بدبده، ورتیج، وشم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمانه
تصویر سمانه
بلدرچین
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سمانه
تصویر سمانه
((سَ نَ یا نِ))
سقف خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
(دخترانه)
فضای بالای سر ما که آبی رنگ به نظر می رسد، نام روز بیست وهفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام کوهی در نزدیکی بندر نخیلو در ساحل خلیج فارس
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
چرخ، سما، فلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رسمان
تصویر رسمان
پارسی تازی گشته ریسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جسمان
تصویر جسمان
تن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
فضای بی پایان و نیلگون که بالای سر ما دیده می شود، رنگ آبی آن رنگ هوایی است که کرۀ زمین را احاطه کرده است، فضایی که ستارگان و کهکشان ها در آن قرار دارند، سقف بنا، نیروهایی ماوراءالطبیعه که بر سرنوشت انسان تاثیر می گذارند، سپهر، گردون، فلک، روز بیست و هفتم از هر ماه اوستایی، برای مثال آسمان روز ای چو ماه آسمان / باده نوش و دار دل را شادمان (مسعودسعد - ۵۵۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رسمان
تصویر رسمان
ریسمان، رشتۀ بلند کلفتی که از پشم یا پنبه تابیده باشند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
((س ِ))
سپهر، فلک، هر یک از طبقات هفتگانه یا نه گانه افلاک در نظر قدما، فلک، یکی از ایزدان، روز بیست و هفتم از هر ماه خورشیدی
آسمان به زمین آمدن: کنایه از اتفاق خارق العاده افتادن و نظم امور را به هم زدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آسمان
تصویر آسمان
Firmament, Sky
دیکشنری فارسی به انگلیسی
небосвод , небо
دیکشنری فارسی به روسی
небесний простір , небо
دیکشنری فارسی به اوکراینی
ท้องฟ้า
دیکشنری فارسی به تایلندی
مفترقٌ , حائجٌ
دیکشنری فارسی به عربی
רקיע , שָׁמַיִם
دیکشنری فارسی به عبری