جدول جو
جدول جو

معنی سماق - جستجوی لغت در جدول جو

سماق
نام دوائی است و آن میوه ای میباشد که خشک شده آن را بصورت گرد در طبخ غذا بکار میبرند، نوعی ادویه
فرهنگ لغت هوشیار
سماق
درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، سماقیل، ترشابه، ترشاوه، تمتم، تتم، تتری، تتریک، ترفان
سماق سمی: در علم زیست شناسی درختی کوچک بومی امریکای شمالی با عصاره ای تند و بخار سمی که برگ آن به مقدار اندک در معالجۀ نقرس و روماتیسم به کار می رود
تصویری از سماق
تصویر سماق
فرهنگ فارسی عمید
سماق
((سُ))
گیاهی است از رده دو لپه ای ها که به شکل درخت یا درختچه دیده می شود. دارای برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای است. میوه اش کوچک و ترش مزه است. گرده میوه اش جهت چاشنی غذا به کار می رود، سماک، تتری، تتم
سماق مکیدن: کنایه از وقت را به بطالت و بی برنامگی گذراندن
تصویری از سماق
تصویر سماق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سماقی
تصویر سماقی
از پارسی سماکی از رنگ ها، سماکی سنگ سماک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمان
تصویر سمان
(دخترانه و پسرانه)
مخفف آسمان، نام روز بیست و هفتم از هر ماه شمسی در ایران قدیم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سیاق
تصویر سیاق
سایاگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سراق
تصویر سراق
پیش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رماق
تصویر رماق
روزی تنگ بخور و نمیر، دورویی، نگریستن با کینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سباق
تصویر سباق
سبقت گیرنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چماق
تصویر چماق
گرز آهنین شش پره را گویند، عمود آهنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اماق
تصویر اماق
هکه زدگی (هکه برجستن گلو و فواق سکسکه) کنج چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حماق
تصویر حماق
جمع احمق، حماقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحاق
تصویر سحاق
ساینده، کوبنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سراق
تصویر سراق
جمع سارق، دزدان
فرهنگ لغت هوشیار
کامجوشه جوش هایی که در دهان و بیخ زبان برآید، آماس پلک سخنور جشن اهرامش (صعود) نزد سریانیان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سمحه، با گذشتان زن زنان با گذشت راد زنان چشم پوشی گذشت، فروختن به کمترین بها، چنبروشت (رقص حلقه ای) خوان چرمین سفره چرمی، خانه از پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماج
تصویر سماج
جمع سمیج، زشت ها، شیرهای ترش شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمات
تصویر سمات
داغها و نشانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمان
تصویر سمان
مخفف آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمام
تصویر سمام
تند و سبک، جمع سم، زهرها، سوراخ ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمالق
تصویر سمالق
جمع سملق، کویرها
فرهنگ لغت هوشیار
ماهی فروش گیره گیاهی است از رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته سماقیان میباشد این گیاه بشکل درخت یا درختچه میباشد برگهایش متناوب و مرکب و شانه یی است. گلهایش کامل و دو جنسی و در برخی گونه ها گلهای نر و ماده از هم جدا هستند. میوه این گیاه کوچک و شفت و ترش مزه و قابض است. برگش در تداوی به عنوان تب بر مصرف میشود گرد میوه اش ترش و خوش طعم است و جهت چاشنی اغذیه به کار میرود. سماک تتری تتم. یا سماق سمی. گونه ای سماق که در امریکای شمالی فراوان میروید و برگهایش در تداوی در معالجه نقرس و روماتیسم و فلج به کار میرود. مقداری که از این گیاه در تداوی به کار میرود در حدود 12 تا 30 سانتی گرم است و از به کار بردن بیش از آن باید احتراز کرد چون بسیار سمی است. یا سماق کاذب. سماق هرز. یا سماق هرز. گونه ای سماق که در صنعت از صمغ مستخرج از تنه آن استفاده میکنند و از آن نوعی لاک به نام لاک ژاپن میسازند سماق کاذب ماهی فروش، جمع سماکین. آنچه بدان چیزی را بردارند و بلند کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماع
تصویر سماع
شنوائی، شنیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماط
تصویر سماط
رسته و صف، دسته و قطار
فرهنگ لغت هوشیار
جمع سامر، افسانه گویان افسانه سرایان داستان پردازان شیرآبکی، دوخ (گیاهی که از آن بوریا بافند) گونه ای نی بوریاست اسل، علف حصیر، خرزهره سم الحمار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماد
تصویر سماد
کود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماخ
تصویر سماخ
سوراخ گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمیق
تصویر سمیق
یوغ یوگ چوبی که بر گردن گاو نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سموق
تصویر سموق
بلندی
فرهنگ لغت هوشیار
راندن ستور را، روش در گفت و نوشت، همارگری به شیوه هزوارش سیاهه، کابین راندن (چارپایان و غیره)، اسلوب روش طریقه. یا سیاق کلام (سخن) اسلوب سخن طرز جمله بندی، فن تحریر محاسبات به روش قدیم و آن شامل علایمی اختصاری بود ماخوذ از اعداد عربی مثلا: (مائه صد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماخ
تصویر سماخ
صماخ، داخل گوش، سوراخ گوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمان
تصویر سمان
روغن فروش، روغن گر، روغن کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سباق
تصویر سباق
پیشی گرفتن، پیشی جستن، اسب دوانی، هر مسابقه ای که بین دو یا چند تن باشد، پابند پرندگان شکاری که از چرم یا جنس دیگر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سمات
تصویر سمات
سمت ها، داغها، نشانها، جمع واژۀ سمت
سامی ها، عالی ها، بلندپایگان، بلند مرتبه ها، جمع واژۀ سامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چماق
تصویر چماق
چوب دستی بزرگ و کلفت
گرز شش پر، از آلات جنگ که در قدیم به کار می رفته و از چوب و آهن ساخته می شده و سر آن بیضی شکل یا گلوله مانند بوده و آن را بر سر دشمن می زدند، کوپال، گرزه، دبوس، لخت، سرپاش، سرکوبه، عمود، مقمعه
فرهنگ فارسی عمید