جدول جو
جدول جو

معنی سلینون - جستجوی لغت در جدول جو

سلینون
(سَ)
بلغت یونانی رستنی باشد که بیشتر در آبهای ایستاده روید و آنرا به عربی جرجیرالماء و کرفس الماء و قرهالعین گویند. برگ آن ببرگ نعناع ماند، لیکن بزرگتر از آن است. (برهان). قرهالعین. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
سلینون
یونانی تازی گشته کرسب آبی کرفس آبی
تصویری از سلینون
تصویر سلینون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپینود
تصویر سپینود
(دخترانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر شنگل هندی و همسر بهرام گور پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از گلینوش
تصویر گلینوش
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام سردار شیرویه پادشاه ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سلیمان
تصویر سلیمان
(پسرانه)
پر از سلامتی، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل که خداوند اسرار بسیاری از علوم و فنون غریبه و زبان حشرات و پرندگان را به او آموخت و سپاهی از جن و انس در اختیارش قرار داد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سخینوس
تصویر سخینوس
خرنوب، درختی با شاخه های گره دار، برگ های مرکب، گل های زرد خوشه ای و میوۀ غلاف دار، دراز، شیرین و شبیه باقلا، خرّوب، کورگیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالیون
تصویر سالیون
کرفس، تخم کرفس
فرهنگ فارسی عمید
(اِ غِ)
اسلینگن. نام شهر مستحکمی است در خطۀ وورتمبرک (آلمان) در کنار نکار، دارای 40000 سکنه و مصنوعات متعلق بمعادن و شرابهای ممتاز و کارد و چاقوسازی
لغت نامه دهخدا
(اَ)
بلغت رومی سرنج را گویند، و آن رنگی است معروف که نقاشان و مصوّران بکار برند. (برهان).
لغت نامه دهخدا
(سِ)
این کلمه در بیتی از منوچهری بدین صورت آمده و ظاهراً مقصود استخوان است:
بر سرشان برنهند و پشت و ستیخون
سخت گران سنگی از هزار من افزون.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(لَیْ یِ)
جمع واژۀ لین. (منتهی الارب). رجوع به لیّن شود
لغت نامه دهخدا
زنجفر مخلوق است. (فهرست مخزن الادویه) (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
حب السمنه است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
بلغت رومی سرنج را گویند و آن رنگی است که نقاشان بکار برند. (برهان) (آنندراج). سریقون. (ناظم الاطباء). اسرنج، سرنج، زرگون، زرقون، سندوقس، اسرب محروق. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
به یونانی اسقلنس است که بیخ کبر رومی باشد و آن را زنگی دارو گویند و به عربی حشیشهالطحال خوانند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
رجل سرسر است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(اِ لِ)
راسن و زنجبیل شامی. (ناظم الاطباء) (لکلرک ج 1 ص 153) ، نیک دویدن اسب. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج). سخت تاختن اسب چنانکه گرد برانگیزد. (از اقرب الموارد) ، پیاپی درخشیدن برق. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، تشویق و تهییج کسی بکاری: الهبه للامر، هیّجه له. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
سلیقون. سرنج. شنگرف. شجرف. زنجفر. سلقون. (از دزی ج 1 ص 714)
لغت نامه دهخدا
بنگرید به مینیون اکسید ملحی سرب را گویند وبصورت گردی (پودری) سرخ رنگ و درآب غیرمحلول است. در برابر حرارت به اکسید قلیایی سرب میباشد وبنام ماسیکومشهوراست تبدیل میشود. ماده اخیربصورت بلورهای قرمزونارنجی متبلور میگردد و آنرا لیتارژ نامند چون رنگ ظاهری آن شبیه شنگرف است (شنگرف سولفور دوظرفیتی جیوه است) و همان مورد استعمال را درنقاشی دارد. دراغلب ماخذ قدیم آنرا باشنگرف اشتباه کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قلیلون
تصویر قلیلون
جمع قلیل، ازریشه سریانی سوتام هااندک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فسلیون
تصویر فسلیون
یونانی تازی گشته اسفرزه از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلیخون
تصویر غلیخون
پودنه پونه ازگیاهان پونه. توضیح این کلمه به صورت غلیخن هم آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلطعون
تصویر سلطعون
خرچنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلنیوم
تصویر سلنیوم
لاتینی تازی گشته ماهسن از کیاها (عناصر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سریقون
تصویر سریقون
یونانی شنگرف سوخته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سطیعون
تصویر سطیعون
سریانی آهو دوستک (گویش شیرازی) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته گورگیا از گیاهان گورگیا. توضیح: مولف برهان این کلمه را اشتباها مرادف با مصطکی ذکر کرده چون یکی از مرادفات این گیاه ثیل مکی است ممکن است که مکی بغلط در کتابت مصطکی شده (مصطکی صمغ درخت پسته وحشی (بنه) است که بنام سقز معروف است)
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته سرنج اسرنج آذرگون اکسید ملحی سرب یعنی مخلوطی است از پر اکسید سرب و اکسید دو ظرفیتی سرب که دارای رنگ قرمزخوشرنگی است و در نقاشی مورد استفاده قرارگیرد سالیقون ساریقون آذرگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالیون
تصویر سالیون
یونانی رواس (کرفس الما) از گیاهان کرفس آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بسلیقون
تصویر بسلیقون
یونانی تازی شده شاد اسپرم (ریحان) بادروج از گیاهان ریحان
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی تازی گشته سرنج اسرنج اکسید ملحی سرب یعنی مخلوطی است از پر اکسید سرب و اکسید دو ظرفیتی سرب که دارای رنگ قرمزخوشرنگی است و در نقاشی مورد استفاده قرارگیرد سالیقون ساریقون آذرگون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقلینون
تصویر سقلینون
یونانی تازی گشته زنگی دارو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الیسون
تصویر الیسون
لاتینی سنبل زرد از گیاهان (سنبل و زمبل پارسی است) سنبل زرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلوفون
تصویر سلوفون
((س ِ لُ فُ))
سلوفان. سلفون، نام تجاری ماده شفاف و نازکی از جنس سلولز که در بسته بندی و جلدسازی کاربرد دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلیمان
تصویر سلیمان
کورش
فرهنگ واژه فارسی سره