جدول جو
جدول جو

معنی سلک - جستجوی لغت در جدول جو

سلک
ناودان، آبراهه
تصویری از سلک
تصویر سلک
فرهنگ فارسی عمید
سلک
رشته ای که چیزی به آن بکشند مثل رشتۀ مروارید، رشته، نخ، سیم، کنایه از گروه، صنف
تصویری از سلک
تصویر سلک
فرهنگ فارسی عمید
سلک(تَ نَصْ صُ)
پاسپر کردن جای را. (منتهی الارب) ، درآوردن دست خود را در جیب. (منتهی الارب) ، درآوردن چیزی در چیزی. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
سلک(سُ لَ)
کبک بچه خواه کبک دری باشد و خواه غیر آن. (برهان). کبک بچه. (دهار) (جهانگیری). کبک بچه یا بچۀ سنگخوار. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سلک(سِ)
جمع واژۀ سلکه، رشته و رشته ای که بدان دوزند. (منتهی الارب). رشته را گویند عموماً و به معنی رشتۀ مروارید و رشتۀ سوزن باشد خصوصاً. (برهان). ریسمانی باشد که مروارید در آن کشیده باشند. (اوبهی). رشتۀمروارید. (دهار) (غیاث) (السامی). رشتۀ مروارید و رشتۀ سوزن و صف و قطار. (ناظم الاطباء) :
دست و طبعش در ثنا و مدح شاه
سلک و عقد لؤلؤ گوهر کشید.
مسعودسعد.
در کتاب محکم... لاّلی این سه اسم متعالی را در یک سلک نظم داده است. (چهار مقاله). و مصالح بلاد از سلک نظم... متفرق گردد. (سندبادنامه ص 5). بوجوه حیل و انواع علل سلک جمعیت و موافقت ایشان... (ترجمه تاریخ یمینی ص 378). در سعت ولاو سلک هواء جانب او است... (ترجمه تاریخ یمینی ص 218).
چو شد پرداخته در سلک اوراق
مسجل شد بنام شاه آفاق.
نظامی.
وقت تکوین ارواج طایفه ای را در سلک سعدا کشیده است. (جهانگشای جوینی). در سلک صحبت چنین ابلهی... مبتلا گردیده است. (گلستان سعدی).
نه بی او عیش میخواهم نه با او
که او در سلک من حیفست منظوم.
سعدی.
دوش در سلک صحبتی بودم
گوش و چشمم بمطرب و ساقی.
سعدی.
و آنکه در بحر غوطه می نخورد
سلک درّ و گهر کجا یابد.
ابن یمین.
- سلک جواهر یا سلک لاّلی، عقد. رشتۀ مروارید.
- ، عقد دندانهای محبوب.
، علاقه، راه و طریق. (ناظم الاطباء) ، شیری که اول از پستان ناقه دوشیده شود. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سلک(سِ / سَ / سُ)
ناودان. (برهان) (رشیدی) (آنندراج). ناودان و ناو مجرای کوچک آب. (ناظم الاطباء) ، جویی که دارای آن مقدار آب باشد که آسیاب را بچرخاند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سلک(سِ لَ)
حبوبات از قبیل: عدس و نخود و ماش و لوبیا و جز آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سلک
ناودان، آبراهه، مجرای کوچک آب رشته ریسه، رشته مروارید، نخست شیر که دوشیده شود، رده، سیم کهرب جوجه کبک نر، جوجه سنگخوار در کشیدن چیزی در چیزی چنانکه مروارید و مهره را در یک بند کشیدن، ملازم شدن چیزی را. کبک بچه نر، بچه سنگخوار
فرهنگ لغت هوشیار
سلک((س))
نخ، رشته ای که چیزی را بدان بکشند، صف، رده
تصویری از سلک
تصویر سلک
فرهنگ فارسی معین
سلک((س یا سَ))
آبراهه، ناودان
تصویری از سلک
تصویر سلک
فرهنگ فارسی معین
سلک((سُ لَ))
کبک بچه نر، بچه سنگ خوار
تصویری از سلک
تصویر سلک
فرهنگ فارسی معین
سلک((سَ))
در کشیدن چیزی در چیزی، ملازم شدن با چیزی
تصویری از سلک
تصویر سلک
فرهنگ فارسی معین
سلک
راه، طریق، حلقه، زمره، گروه، رشته، ریسمان، نخ، رده، صف، قطار، طریقه، روش، شیوه، آبراهه، ناودان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سلک
گوسفند لاغر، گوسفند نر یک ساله
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سمک
تصویر سمک
(پسرانه)
ماهی، نام قهرمان داستان سمک عیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سلکک
تصویر سلکک
ناودان کوچک
فرهنگ فارسی عمید
(سِ کَ)
رشته ورشته که بدان دوزند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ کِ لَ)
دندان معشوق. (رشیدی). کنایه از عقد دندان محبوبان، عقد مروارید. (برهان). رجوع به سلک شود
لغت نامه دهخدا
(سُ کَ)
کبک بچۀ ماده. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به سلک و سلکانه شود
لغت نامه دهخدا
(سُ کا)
نیزۀ راست مقابل روی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کار درست و راست. (منتهی الارب) (آنندراج). فی المثل: سلکی و لیست بمخلوجه، یعنی راست است نه کج. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ لَ / سُ)
پرنده ای است یا مرغی است دیگر. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ کَ دَ)
دهی است از دهستان رهال بخش حومه شهرستان خوی، دارای 266 تن سکنه و آب آن از رود قطور است. محصول آن غلات، حبوبات، زردآلو و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی جاجیم بافی است. تابستان از راه ارابه رو خوی میتوان اتومبیل برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سِ نَ)
بچۀ ماده کبک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سِ کِ دَ / دُو رِ قَ مَ)
کنایه از دنیا و روزگار است، کنایه از شب و روز. (برهان) (رشیدی) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ کَ)
مصغر سلک است که ناودان باشد. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
باغرغرک گونه ای از باغرغره که پرنده است و آن را به نادرست باقرقره می نویسند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلک الدیبلوماسی
تصویر سلک الدیبلوماسی
رده شهرمداری (مدار برگرفته از متار پهلوی و جدا از مدار تازی است)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلک السیاسی
تصویر سلک السیاسی
رده شهرمداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلک الکهنوتی
تصویر سلک الکهنوتی
رده ترسامداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلکیات
تصویر سلکیات
نواریان کرم های نخی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلکک
تصویر سلکک
ناودان کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلکه
تصویر سلکه
رشته نخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلکی
تصویر سلکی
زخم نیزه، کار راست
فرهنگ لغت هوشیار
گل گاوزبان، نام مرتعی در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
حالت گوسفند دو سالهسلک+حال، یکی از تکه های موسیقی سازی
فرهنگ گویش مازندرانی