جدول جو
جدول جو

معنی سلهاب - جستجوی لغت در جدول جو

سلهاب
(سِ)
زن دلیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سلاب
تصویر سلاب
جامۀ سیاه، لباس ماتم
فرهنگ فارسی عمید
(سِ بَ)
زن دلیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
برافروختن آتش. (مصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج). شعله ور کردن آتش. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ لهب، گشادگی میان دو کوه یا شکاف کوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد). رجوع به لهب شود
لغت نامه دهخدا
(لِ بَ)
موضعی است. (منتهی الارب) :
کان مواقع الانساع منها
علی الدفین اجرد من لهاب.
اوفی بن مطیر المازنی (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
جمع واژۀ لهبان، جمع واژۀ لهب یا لهب. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از جلهاب
تصویر جلهاب
دشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از الهاب
تصویر الهاب
برافروختن آتش
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی پارسی شده سلاب سلاب همی باز جستند راز سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (فردوسی) سوکپوشه که زنان به هنگام سوک پوشند دزد، ریسمان باف جامه سیاه رنگ لباس سوگواری، جمع سلب. جامه سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لهاب
تصویر لهاب
تشنگی، زبانه زدن، آفرازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاب
تصویر سلاب
((س))
جامه سیاه، جامه ماتم
فرهنگ فارسی معین
صاحب
فرهنگ گویش مازندرانی
لخت، خالی، برهنه، لفظی در مقام دل سوزی، طفلک
فرهنگ گویش مازندرانی