جدول جو
جدول جو

معنی سلمیه - جستجوی لغت در جدول جو

سلمیه
(سَ می یَ)
شهری است نزدیک حمص و نسبت بدان سلمانی است. (فرهنگ فارسی معین). بر کران بادیۀ شام نهاده و سلمیه همه فرزندان هاشم اند. (حدود العالم). و رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سامیه
تصویر سامیه
(دخترانه)
مؤنث سامی، زن بلند قد، کسی که عازم شکار است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سلیمه
تصویر سلیمه
(دخترانه)
مؤنث سلیم، دارای قدرت داوری و تشخیص درست، سالم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سامیه
تصویر سامیه
مونث سامی، عالی، بلند، بلندپایه، بلند مرتبه
فرهنگ فارسی عمید
(اِ لَ می یَ)
شهر و قصبۀ لوایی است بهمین اسم در ولایت ادرنه در ساحل شعبه نهر طونجه در سفح جبال بالکان جنوبی، در 65 میلی شمالی شمال شرقی ادرنه، و از مصنوعات آن بافته های پشمی و اسلحه، و در نواحی آن گل سرخ بسیار میروید و آب و عطر آنرا استخراج می کنند، و هر سال بماه حزیران بازارهای بزرگ برپا می دارند. و لوای اسلمیه محتوی هشت قضا است و آن عبارتست از قضای شهر مذکور و قضای یانبولی و قضای قرین آباد و قضای زغرۀ جدید و قضای ایدوس و قضای اخیولی و قضای برغوس و قضای مسوری. و لوای مذکور شامل 833 قریه و قضای اسلمیه دارای 67 قریه است. (ضمیمۀ معجم البلدان ج 1 ص 265)
لغت نامه دهخدا
(مِ سِ)
دهی است از دهستان بادوی بخش مرکزی شهرستان اهواز، واقع در 65هزارگزی جنوب شرقی اهواز. دشت، گرمسیر، با100 تن سکنه از طایفۀ زرگان و آب آن از چاه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(مُ لِ می یَ)
از مذاهبی است که بوسیلۀ اصحاب ابی مسلم صاحب الدعوۀ معروف، به خراسان پدید آمد. مسلمیه ابومسلم را امام دانند و گویند او زنده است. در آنگاه که منصور (به خیانت) ابومسلم را بکشت دعات و اصحاب نزدیک او به نواحی بلاد گریختند. یکی از آنها اسحاق ترک است که به ماوراءالنهر شد و در آنجا برای خواندن مردم به ابی مسلم مقیم گشت و مدعی گردید که ابومسلم به کوهستان ری محبوس است و پیروان او - نظیر کیسانیه نسبت به محمد بن الحنفیه - گمان برند که او به روزی معلوم بیرون آید، و اسحاق را از آن روترک گویند که زمانی او به بلاد ترک رفته و مردم را به ابی مسلم دعوت کرد. و صاحب کتاب اخبار ماوراءالنهر گوید که ابراهیم بن محمد که عالم امور مسلمیه بود گفت: اسحاق از مردم ماوراءالنهر و امی بود و پریی مسخر خویش داشت که هرچه از او پرسیدندی فردا شب پاسخ گفتی. و این اسحاق پس از مرگ ابومسلم مردم را بدین دین خواند و خود را پیامبر و فرستادۀ زردشت می گفت و مدعی بود که زردشت زنده است و روزی بیرون آید و دین خویش برپای دارد. بلخی گوید: پاره ای مردم مسلمیه را خرمدینیه نامند و گفت: شنیدم که نزد ما به بلخ در قریه ای موسوم به حرساد از این قوم جماعتی باشند که دین خویش پوشیده دارند. و بعضی گفته اند که اسحاق ترک علوی واز اولاد یحیی بن زید بن علی است. (از ابن الندیم از یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به ابومسلم مروزی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ سَلْ لَ می یَ)
مسلّمه. رجوع به مسلّمه و مسلمیات شود
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ مِیْ یَ)
خلالیه. از فرق راوندیه یعنی شیعیان بنی عباس، که امامت را بعد از حسنین و محمد بن الحنفیه وابوهاشم و ابوالعباس سفاح حق ابوسلمه حفص بن سلیمان خلال وزیر و صاحب مؤسس خلافت عباسی میدانستند و هاشم بن حکیم مقنع صاحب ماه معروف نخشب ابوسلمه را خدا میدانست و میگفت که بعد از ابوسلمه روح خدا در او حلول یافته است. (خاندان نوبختی چ 1311 هجری شمسی ص 252)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علمیه
تصویر علمیه
مونث علمی دانشیک مونث علمی: امور علمیه
فرهنگ لغت هوشیار
از ساخته های فراطی گویان بهره مونث سهمی مقداری از چیزی که نصیب و سهم کسی شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلبیه
تصویر سلبیه
مونث سلبی صفات سلبیه خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
((سَ یِّ))
منسوب به سهم، مقدار و چیزی که نصیب و سهم کسی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
بهره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
Allotment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
lotissement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
alokasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
বরাদ্দ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
การแบ่งปัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
mgao
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
配分
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
חלוקה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
배정
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
виділення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
आवंटन
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
toewijzing
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
asignación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
assegnazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
alocação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
分配
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
przydział
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
Zuteilung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
распределение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سهمیه
تصویر سهمیه
کوٹہ
دیکشنری فارسی به اردو