یا الکشنین گیاهی است که در شوره زارها و دیوارها روید و شاخه های باریک مایل بسرخی دارد. حیفا. حشیشهالزجاج. حشیشهالرمل. حبیقه. حبقاله. رجوع به حشیشهالزجاج و تذکرۀ داود ضریر انطاکی ج 1 ص 127 و دزی ج 1 ص 34 و 245 ذیل حبقاله شود
یا الکشنین گیاهی است که در شوره زارها و دیوارها روید و شاخه های باریک مایل بسرخی دارد. حیفا. حشیشهالزجاج. حشیشهالرمل. حُبَیقَه. حَبَقالَه. رجوع به حشیشهالزجاج و تذکرۀ داود ضریر انطاکی ج 1 ص 127 و دزی ج 1 ص 34 و 245 ذیل حبقاله شود
محمد بن عبدالحق بن سلیمان القاضی مکنی به ابوعبدالله. در سال 625 هجری قمری درگذشت. او راست: جامع المختار من المنتقی و الاستذکار. نظم العقود و رقم الحلل و البرود. (ازاسماء المؤلفین ج 2 ستون 112). رجوع به محمد شود محمد بن ابی شریف الحسنی مکنی به ابوعبدالله. او راست: تحقیق القال و تسهیل المال در شرح لامیه الافعال ابن مالک در نحو. (از اسماء المؤلفین ج 2 ستون 226). رجوع به محمد شود
محمد بن عبدالحق بن سلیمان القاضی مکنی به ابوعبدالله. در سال 625 هجری قمری درگذشت. او راست: جامع المختار من المنتقی و الاستذکار. نظم العقود و رقم الحلل و البرود. (ازاسماء المؤلفین ج 2 ستون 112). رجوع به محمد شود محمد بن ابی شریف الحسنی مکنی به ابوعبدالله. او راست: تحقیق القال و تسهیل المال در شرح لامیه الافعال ابن مالک در نحو. (از اسماء المؤلفین ج 2 ستون 226). رجوع به محمد شود
منسوب به سلمان است. (فرهنگ فارسی معین) ، نام نوعی از شمشیر است. (نوروزنامه) (فرهنگ فارسی معین) ، کسی که موی سر مردم را اصلاح کند و ریش بتراشد. آرایشگر. (فرهنگ فارسی معین). سرتراش. گرای. حجام. دلاک. حلاق. آینه دار: سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی. ؟ ، حق و دستمزدی که به سلمانی دهند. (فرهنگ فارسی معین)
منسوب به سلمان است. (فرهنگ فارسی معین) ، نام نوعی از شمشیر است. (نوروزنامه) (فرهنگ فارسی معین) ، کسی که موی سر مردم را اصلاح کند و ریش بتراشد. آرایشگر. (فرهنگ فارسی معین). سرتراش. گرای. حجام. دلاک. حلاق. آینه دار: سرم را سرسری متراش ای استاد سلمانی که ما هم در دیار خود سری داریم و سامانی. ؟ ، حق و دستمزدی که به سلمانی دهند. (فرهنگ فارسی معین)
برگرفته از نام سلمان پارسی از یاران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آرایش گر پیرا، پیرایشگاه منسوب به سلمان (نامی از نامهای کسان)، منسوب به سلمان پارسی: بباید در ره ایمان یکی تسلیم سلمانی، کسی که موی سر مردم را اصلاح کند و ریش را بتراشد حلاق آرایشگر، مغازه سلمانی، حق و دستمزدی که به سلمانی ده و قریه پردازند. منسوب به سلمیه، نوعی شمشیر
برگرفته از نام سلمان پارسی از یاران پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آرایش گر پیرا، پیرایشگاه منسوب به سلمان (نامی از نامهای کسان)، منسوب به سلمان پارسی: بباید در ره ایمان یکی تسلیم سلمانی، کسی که موی سر مردم را اصلاح کند و ریش را بتراشد حلاق آرایشگر، مغازه سلمانی، حق و دستمزدی که به سلمانی ده و قریه پردازند. منسوب به سلمیه، نوعی شمشیر