جدول جو
جدول جو

معنی سلعاف - جستجوی لغت در جدول جو

سلعاف
(سِ)
چوب ها است سرتیز که گرداگرد درخت نصب کنند و ددان را بدان شکار کنند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنچه از آب انگور تخمیر شده و در صافی ریخته قبل از فشردن بچکد و فرو بریزد و آن بهترین نوع شراب است، می
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
خون لیسیدن شیر و شتر. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). الغاف. (اقرب الموارد) (تاج العروس) ، رنج رسانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، پر تباه هیچکاره بر تیر چسبانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج). پر فاسد را بر تیر چسبانیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
سلعاف. رجوع به سلعاف شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
فراخ حلق، کلان شکم، درازبینی، گرگ باریک دراز. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
مؤنث اسلع، زن کفیده پای. (ناظم الاطباء) ، زن برص زده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُلْ لا)
جمع واژۀ سالف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سُ)
می. (منتهی الارب) (آنندراج). شراب. (غیاث). می. باده. (فرهنگ فارسی معین) :
عیش اسلاف در سلاف مدان
گل سیراب در سراب مکاب.
خاقانی.
، آنچه چکد از انگور قبل از فشردن. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (غیاث) :
قم بکره و خذها باکوره الحیات
فالدیک قد ینادی لنا اسلاف هات.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 698).
- سلاف العسکر، مقدمۀ لشکر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِلْ لَ)
مضطرب خلقت لاغراندام. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، متکبر. مغرور. (ناظم الاطباء). رجوع به سلغف شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سعاف
تصویر سعاف
پوسته پوسته شدن ناخن
فرهنگ لغت هوشیار
آب انگور که بی فشار بچکد، نابترین می، ناب، پیشتاز در سپاه، آغاز از شب می باده، آنچه چکد از انگور پیش از فشاردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلاف
تصویر سلاف
می، باده، آن چه چکد از انگور پیش از فشاردن
فرهنگ فارسی معین