جدول جو
جدول جو

معنی سقیلا - جستجوی لغت در جدول جو

سقیلا
(سَ)
نام کوهی بر زمین روم که گشتاسب آنجا اژدها کشته است. (شرفنامه منیری) :
چو هیشوی کوه سقیلا بدید
به انگشت بنمود و دم درکشید.
فردوسی.
به کوه سقیلا یکی اژدهاست
که کشور همه ساله زو در بلاست.
فردوسی
نام شهری است. (ولف) :
حصار سقیلا بپرداختند
کز آن سوهمی تاختن ساختند.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سهیلا
تصویر سهیلا
(دخترانه)
نرم و ملایم
فرهنگ نامهای ایرانی
(اِ)
اسقال و اسقیلاء اسقیل است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به اسقیل شود
لغت نامه دهخدا
اسم عربی غوره است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
سیلا از خانوادۀ کورنلیا در شهر روم متولد شد و در 78 قبل از میلاد درگذشت، سیلانخست هم کارماریوس بود، لکن چندی بعد رقیب وی گردیدو در سال 88 قبل از میلاد به مقام کنسولی روم رسید، با مهرداد هفتم (معروف به اپاتریادیونیزس) پادشاه نپتوس (واقع در شمال آسیای صغیر و جنوب دریای سیاه) بجنگید و بر وی غالب شد، سپس به ریاست طبقۀ پاتریسیوس روم نائل گشت و بالاخره به سراسر ایتالیا تسلط یافت و در قوانین روم تغییراتی پدید آورد، دشمنان و مخالفان خویش را از میان برداشت و سرانجام در سال 79 قبل از میلاد از مقام خویش کناره گرفت و یک سال بعد مرد، (تمدن قدیم)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام پسر قیصر برادر کتایون به زمان لهراسب و گشتاسب. (ولف) :
ابر میسره پور قیصر سقیل
ابر میمنه قیصر و کوس و پیل.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(سُقْ)
آبخور. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 58) (مجمل اللغه). نوبت آب. (مهذب الاسماء). اسم است سقی یا اسقاء را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اسقیلا
تصویر اسقیلا
لاتینی تازی شده پیاز دشتی پیاز موش پیاز کوهی
فرهنگ لغت هوشیار