جدول جو
جدول جو

معنی سقناق - جستجوی لغت در جدول جو

سقناق
(سَ)
قصبه ای است که بر کنار جیحون نجد است. (از تاریخ جهانگشای ج 1 ص 67). واقع در 24فرسخی اترار. (تاریخ مغول ص 33)
لغت نامه دهخدا
سقناق
(سَ)
استحکامات: قلعۀ محمد حسن خان بعد از انقضای مجلس تحویل برسم تاخت و عزم چپاول بر سر جماعت طوالش رفته چون این طایفه را مکانهای محکم و سقناقهای مستحکم بود... (تاریخ غفاری). دلاوران خراسان و عراق و فارس که هریک در مکان و سکنا و سقناق خود با یکدیگر در مقام نفاق... (مجمل التواریخ ابوالحسن گلستانه). و زمانی نگذشت که جمعیت آنها بچندین هزار نفر رسید و سقناق و معقل آن قوم ملا ذهر جنس و نوع از مردم طاغی باغی گردید. (التدوین)
لغت نامه دهخدا
سقناق
اختیار
تصویری از سقناق
تصویر سقناق
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سقراق
تصویر سقراق
سغراق، کوزۀ لوله دار سفالی یا چینی، کوزۀ شراب
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
سغراق. کاسه و کوزۀ لوله دار باشد که در آن آب و شراب خورند و آن ترکی است همچنین سقرلاط و سقلاطون و سقسین پارسی نیستند. (آنندراج). کاسه و کوزۀ لوله دار باشد. گویند ترکی است. (برهان) : و مفسران در او خلاف کردند بعضی گفتند شکل سقراقی بود که او بدان آب خوردی. (تفسیر ابوالفتوح).
خشخشه و از یخ ؟ باحور در سقراق نو
خوشتر از بغداد و مافیها و قد سبق البیان.
(از ترجمه محاسن اصفهان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سقساق
تصویر سقساق
مرغ باران از پرند گان
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی کوزه کوزه لوله دار، نوشیانه پیاله ترکی کوزه کوزه لوله دار کاسه و کوزه لوله دار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقراق
تصویر سقراق
((سَ))
سغراق، کاسه و کوزه لوله دار
فرهنگ فارسی معین
قنداق کردن بچه، قنداق تفنگ
فرهنگ گویش مازندرانی