جدول جو
جدول جو

معنی سقفاء - جستجوی لغت در جدول جو

سقفاء
(سَ)
مؤنث اسقف. رجوع به اسقف شود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
سقفاء
مونث اسقف بلند و خمیده دراز و کوژی زن
تصویری از سقفاء
تصویر سقفاء
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سقاء
تصویر سقاء
آب دهنده، کسی که آب نوشیدنی می فروخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سقاء
تصویر سقاء
ظرفی چرمی برای آب یا شیر یا چیز دیگر، مشک، مشک آب، مشک شیر
فرهنگ فارسی عمید
(اِ)
فزونی نهادن کسی را بر کسی.
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ قفا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به قفا شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ناقۀ شیرینه زده. مؤنث اسعف. شتر شیرینه زده. (منتهی الارب) (آنندراج). رجوع به سعفه شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
مشک شیر و آب. ج، اسقیه، اسقیات، اساقی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَقْ قا)
کسی که آب نوشاندن پیشۀ وی باشد و این صیغۀ نسبت است چنانکه حداد و طباخ و صباغ. (غیاث) (آنندراج). آب دهنده. (منتهی الارب) (دهار). آب کش. (مهذب الاسماء) (دهار). رجوع به سقا شود
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دوا. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَخْ خُ)
بریده شدن شیر ناقه. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
جمع قفا، پس گردن ها پشت سر ها به پیروی داشتن، برگزیدن، فزونی نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
مشک آب دول دل آبخوری آبکار در تتق بارگهش گاه کار مانده کش عیسی و خضر آبکار (میرخسرو)، چمانی (ساقی) فروشنده آب آب دهنده آبکش. مشک آب یا شیر، جمع اسقیه اسقیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفاء
تصویر سفاء
برید گی شیر ماده شتر دارو
فرهنگ لغت هوشیار