جدول جو
جدول جو

معنی سقسق - جستجوی لغت در جدول جو

سقسق
(سَ سَ)
کلمه ای است که بدان گاو را زجر کنند. (آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ)
سرگین افکندن مرغ، با همدیگر بنوبت شعر خواندن. (منتهی الارب) (آنندراج) ، بانگ پریدن بنجشک. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(مُ سَ سِ)
نعت فاعلی از سقسقه. رجوع به سقسقه شود، (لغت مولد) آن که به روی دکه ای بجای برابر و مقابل شخصی دیگر نشسته به نوبت با هم شعر خوانند. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ)
گل یاسمین و مرزنگوش. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). مرزنگوش و یاسمین. (از مهذب الاسماء). مرزنگوش و آن گیاهی باشد دوابی که به عربی آذان الفارخوانند. سمسق عربی است و به معنی یاسمین است. (برهان) (آنندراج). مرزنجوش. (تحفۀ حکیم مؤمن). و بصورتهای سمسق، سمسق و سمسق نیز آمده است. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ)
درخت آس ریزه. (آنندراج) (منتهی الارب). درخت ریزۀ مورد. (ناظم الاطباء). آس بری. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(سُ قُ)
غیبت کنندگان مردم را. (آنندراج) (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سقسقه
تصویر سقسقه
جیک جیک پیخال انداختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقساق
تصویر سقساق
مرغ باران از پرند گان
فرهنگ لغت هوشیار
آس رند از درختان، پاجوش شاخه ای که از ریشه رسته و آن را می توان جدا کرد و جای دگر کاشت
فرهنگ لغت هوشیار