جدول جو
جدول جو

معنی سقراطیون - جستجوی لغت در جدول جو

سقراطیون
(سَ)
نوعی از کماه باشد و آن را به عربی قعبل و به شیرازی کبداد خوانند. برگ آن ببرگ سوسن و بیخ آن و طعم بیخ آن به بصل الفار ماند. (برهان) (آنندراج). اسم یونانی قنبیل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
سقراطیون
یونانی تازی گشته ک کبداد (گویش شیرازی) از گیاهان دارویی
تصویری از سقراطیون
تصویر سقراطیون
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سقلاطون
تصویر سقلاطون
نوعی پارچۀ نفیس پشمی یا ابریشمی به رنگ سرخ یا کبود، کنایه از هر چیز سرخ یا کبود، برای مثال چو از حدیقۀ مینای چرخ سقلاطون / نهفته گشت علامات چتر آینه گون (رشید وطواط - لغتنامه - سقلاطون)
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
جمع واژۀ سرطان: ویغتذی (قاسطر) فیها (فی الماء) بالسمک السراطین. رجوع به سرطان بحری و نهری و دزی ذیل سرطان شود
لغت نامه دهخدا
کبایه است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(سَ قَ)
به یونانی ثوم بری است. معهذا سیر نیست ولی گیاه خشکی است. (دزی ج 1 ص 660)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
سلاطین تفلیس را گویند. (یادداشت مؤلف) :
من و ناجرمکی و دیر مخران
در بقراطیانم جا و ملجا.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 25) ، رسیدن کسی را سختی و بلا. (آنندراج). رسیدن کسان را سختی و بلا: بقعتهم باقعه. (از منتهی الارب) ، سخت گفتن. (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از منتهی الارب) ، بهتان نهادن کسی را: بقع الرجل مجهولاً. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی عنصل است. (فهرست مخزن الادویه). رجوع به فیقراطیسون شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
به یونانی نباتی است که بر روی آب بهم میرسد شبیه ببادرنجبویه و بی تخم. سرد و تر و رادع اورام حاره و جهت حرقهالبول و ادرار خون کرده و التهاب اعضاء نافع و در جمیع افعال قریب به طلحب است. (تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به اختیارات بدیعی و فهرست مخزن الادویه و الفاظالادویه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام شهری است که سقرلات منسوب به آن شهر است. (برهان). نام شهری است در روم که سقلات و جامه ها در آن می بافند شعرا هرچه سیاه و کبود باشد بدان شهر نسبت دهند. (رشیدی) :
هر فرش سقلاطون که مه صباغ او بوده سه مه
از آتش گردون سیه چون داغ قصار آمده.
خاقانی.
پنجاه تخت جامۀ ملون از جامه های تستری و سقلاطون عضدی و حله های فخری. (ترجمه تاریخ طبری)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
سقلاط، سقلاطون (به کسر اول) ، سقلطون. (به کسر اول و فتح دوم) سقلاطونی (به کسر اول) نوعی پارچۀ ابریشمی زردوزی شده که آن را در بغداد می بافتند و شهرت بسیار داشته. در قرون وسطی این کلمه در تمام اروپا معمول بود. آلمانی ’سیکلات’ اسپانیایی ’سیکلاتون’ فرانسوی و انگلیسی ’سیگلاتون’ فلامانی ’سینگلاتوئن’. (دزی ج 1 ص 663). و رجوع به سقلاطین. مؤلف برهان جامع سقلاطون را ماهوت داند. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سقرلات و جامۀ نخجوانی. (برهان). سقرلاط که در عرف آن را نبات گویند و آن پارچه ای است که در بعض جزائر ازپشم بافند. (آنندراج) : و از وی (از اصفهان) جامۀ ابریشم گوناگون خیزد چون حله و عتابی و سقلاطون. (حدود العالم). قبای سقلاطون بغدادی بود. (تاریخ بیهقی). غلامی سیصد در زر و سیم غرق همه با قباهای سقلاطون و دیبای رومی. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 282).
بباف اگربتوانی ز علم سقلاطون
که علم منطق ابریشم است پاک از لاس.
ناصرخسرو.
باغ پر تختهای سقلاطون
راغ پر فرشهای بوقلمون.
سنایی.
نه کله بنددشام از صریر غالیه رنگ
نه حله پوشد صبح از نسیج سقلاطون.
جمال الدین عبدالرزاق.
، رنگ کبود، چه سقلاطون در اصل سقلاطگون بوده است و گاف بکثرت استعمال افتاده سقلاطون شده و در قدیم رنگ سقرلات منحصر در کبود بوده است. (برهان). رنگ کبود. (غیاث) :
چو از حدیقۀ مینای چرخ سقلاطون
نهفته گشت علامات چتر آینه گون.
رشید وطواط (چ سعیدنفیسی ص 398).
، رنگ و لون. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
سقرلات است و جامۀ نخجوانی را نیز گویند. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
اسم یونانی پرسیاوشان است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
بصل است. (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا
(قُ رالْ لیو)
قرول. بسد. معرب کرالیون یونانی و کرالیوم لاتینی است
لغت نامه دهخدا
تصویری از قرطیون
تصویر قرطیون
ک مشک زمین از گیاهان مشک زمین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقردیون
تصویر سقردیون
یونانی تازی گشته مریم نخودی خود روی
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته پرند زر دوخت لاتینی تازی گشته برابر با ابریشم پرند رز دوخت پرند کبود نوعی پارچه ابریشمی زر دوزی شده که آنرا در بغداد می بافتند و شهرت بسیار داشته، پارچه ای نفیس به رنگ سرخ یا کبود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقلاطین
تصویر سقلاطین
لاتینی تازی گشته برابر با ابریشم پرند رز دوخت پرند کبود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقر دیون
تصویر سقر دیون
مریم نخودی وحشی
فرهنگ لغت هوشیار
لاتینی تازی گشته مشترو درختچه ایست از تیره مازریون که دارای برگهای متناوب یا متقابل است. گلهایش کوچک و بدون جام میباشد این گیاه خاص مناطق جنوبی آفریقا است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقلاطون
تصویر سقلاطون
((س یا سَ))
نوعی پارچه ابریشمی به رنگ سرخ یا کبود
فرهنگ فارسی معین