فاشرا، گیاهی خاردار با تارهایی شبیه تاک و میوه ای سرخ رنگ و خوشه دار به اندازۀ نخود که به گیاهان و اشیای نزدیک خود می پیچد و مصرف دارویی دارد سپیدتاک، سپیتاک، سیاه دارو، ماردارو، هزارشاخ، هزارکشان، هزارجشان، هزارافشان، ارجالون، بروانیا
فاشَرا، گیاهی خاردار با تارهایی شبیه تاک و میوه ای سرخ رنگ و خوشه دار به اندازۀ نخود که به گیاهان و اشیای نزدیک خود می پیچد و مصرف دارویی دارد سِپیدتاک، سِپیتاک، سیاه دارو، ماردارو، هِزارشاخ، هِزارکِشان، هِزارجِشان، هِزاراَفشان، اَرجالون، بَرْوانیا
سپیدتاک و آن نباتی باشد که خسرودارو گویندش و با میوۀ آن پوست را دباغت دهند و به عربی کرمهالبیضاء خوانند. (برهان) (آنندراج). مؤلف برهان که این کلمه را مرادف با ’خسرودارو’ نیز آورده و آن اشتباه است زیرا ’خسرودارو’ (= کسری دارو) همان خولنجان است و ارتباطی با سپیدتاک (هزارجشان) ندارد. (فرهنگ فارسی معین)
سپیدتاک و آن نباتی باشد که خسرودارو گویندش و با میوۀ آن پوست را دباغت دهند و به عربی کرمهالبیضاء خوانند. (برهان) (آنندراج). مؤلف برهان که این کلمه را مرادف با ’خسرودارو’ نیز آورده و آن اشتباه است زیرا ’خسرودارو’ (= کسری دارو) همان خولنجان است و ارتباطی با سپیدتاک (هزارجشان) ندارد. (فرهنگ فارسی معین)
کره. کرج. کپک. قسمی از آفت درخت. قسمی از آفت رز. (یادداشت مؤلف) ، سپیدی زائد که بر جامه نیک ناشسته و نان مانده و امثال آن پیدا آید و با زدن صرف شود. (یادداشت مؤلف)
کره. کرج. کپک. قسمی از آفت درخت. قسمی از آفت رز. (یادداشت مؤلف) ، سپیدی زائد که بر جامه نیک ناشسته و نان مانده و امثال آن پیدا آید و با زدن صرف شود. (یادداشت مؤلف)
نوعی بیماری قارچی که در آغاز لکه های کوچک سفیدی به طور پراکنده روی برگ به وجود می آید و تدریجاً تمام برگ و گاه سطح ساقه گیاه را می پوشاند، دانه های بسیار ریز سفیدی که بر روی چیزی ظاهر می شود
نوعی بیماری قارچی که در آغاز لکه های کوچک سفیدی به طور پراکنده روی برگ به وجود می آید و تدریجاً تمام برگ و گاه سطح ساقه گیاه را می پوشاند، دانه های بسیار ریز سفیدی که بر روی چیزی ظاهر می شود