جدول جو
جدول جو

معنی سفیدسگک - جستجوی لغت در جدول جو

سفیدسگک
(سِ سَ گَ)
دهی از دهستان مرکزی بخش فریمان مشهد، دارای 847 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سفیدتاک
تصویر سفیدتاک
فاشرا، گیاهی خاردار با تارهایی شبیه تاک و میوه ای سرخ رنگ و خوشه دار به اندازۀ نخود که به گیاهان و اشیای نزدیک خود می پیچد و مصرف دارویی دارد
سپیدتاک، سپیتاک، سیاه دارو، ماردارو، هزارشاخ، هزارکشان، هزارجشان، هزارافشان، ارجالون، بروانیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفیدگر
تصویر سفیدگر
کسی که ظرف های مسی را قلع اندود و سفید می کند، رویگر، سفیدکار
فرهنگ فارسی عمید
از آفت های قارچی که در گیاه های جالیزی مانند خیار و خربزه و طالبی و درختان میوه دار مانند هلو و انگور تولید می شود و خسارت بسیار وارد می سازد
فرهنگ فارسی عمید
(سَ / سِ)
سپیدتاک و آن نباتی باشد که خسرودارو گویندش و با میوۀ آن پوست را دباغت دهند و به عربی کرمهالبیضاء خوانند. (برهان) (آنندراج). مؤلف برهان که این کلمه را مرادف با ’خسرودارو’ نیز آورده و آن اشتباه است زیرا ’خسرودارو’ (= کسری دارو) همان خولنجان است و ارتباطی با سپیدتاک (هزارجشان) ندارد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ گَ)
آنکه ظرفهای مسین را سفید کند. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ دَ)
کره. کرج. کپک. قسمی از آفت درخت. قسمی از آفت رز. (یادداشت مؤلف) ، سپیدی زائد که بر جامه نیک ناشسته و نان مانده و امثال آن پیدا آید و با زدن صرف شود. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
یکی از حکما که در صنعت کیمیا (زرسازی) بحث کرده و بعمل اکسیر تام دست یافته. (ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سفید گر
تصویر سفید گر
آنکه ظرفهای مسین را سفید کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفیدگر
تصویر سفیدگر
((~. گَ))
آن که ظرف های مسین را سفید کند
فرهنگ فارسی معین
((س دَ))
نوعی بیماری قارچی که در آغاز لکه های کوچک سفیدی به طور پراکنده روی برگ به وجود می آید و تدریجاً تمام برگ و گاه سطح ساقه گیاه را می پوشاند، دانه های بسیار ریز سفیدی که بر روی چیزی ظاهر می شود
فرهنگ فارسی معین
رویگر، مسگر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سفیدک، نوعی کنه ی سفید، افراد بور و سفید رو، نوعی ماهی سوف
فرهنگ گویش مازندرانی