جدول جو
جدول جو

معنی سفاهت - جستجوی لغت در جدول جو

سفاهت
نادانی، بی خردی، کم عقلی
تصویری از سفاهت
تصویر سفاهت
فرهنگ فارسی عمید
سفاهت
فرومایگی و بیخبری و سبکی و عقل
تصویری از سفاهت
تصویر سفاهت
فرهنگ لغت هوشیار
سفاهت
((س هَ))
بی خردی کردن، بی خردی
تصویری از سفاهت
تصویر سفاهت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سفالت
تصویر سفالت
پست شدن، فرومایه شدن، فرومایگی، پستی، ناکسی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رفاهت
تصویر رفاهت
رفاه، فراخ شدن و آسان شدن زندگی، فراخ عیشی، تن آسانی، آسودگی، رفاهت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفارت
تصویر سفارت
سفارت خانه، شغل و وظیفۀ سفیر که از جانب یک دولت به پایتخت دولت دیگر می رود، میانجیگری کردن، اصلاح کردن امور میان مردم، واسطۀ صلح بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سفاهن
تصویر سفاهن
شانه، شانۀ زلف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رفاهت
تصویر رفاهت
تن آسانی آسودگی بهزیستی تن آسانی آسودگی آسایش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفاطت
تصویر سفاطت
خوشرویی جوانمرد گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفارت
تصویر سفارت
رسالت و پیغمبری و میانجیگری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفاهه
تصویر سفاهه
بیخردی نابخردی، فرومایگی، سبکسری
فرهنگ لغت هوشیار
فرودش، پستی فرومایگی حقیر شدن فرومایه گشتن، حقارت فرومایگی. توضیح: این کلمه در عربی فصیح نیامده به همین جهت مرحوم قزوینی استعمال آنرا مردود میدانست ولی در عربی متاخر سفاله به معنی حقارت و پستی آمده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفاه
تصویر سفاه
سفیه بودن، نادانی بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفالت
تصویر سفالت
((سَ لَ))
حقیر شدن، حقارت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سفارت
تصویر سفارت
((س رَ))
میانجی گری، وساطت، شغل و وظیفه سفیر
فرهنگ فارسی معین