جدول جو
جدول جو

معنی سفاقس - جستجوی لغت در جدول جو

سفاقس
نام ابزاری است در موسیقی. (دزی ج 1 ص 657)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

قصبه ای است در خطۀ تونس از آفریقا در میان قابس و مهدیّه در دومنزلی مهدیّه. سور و دژی استوار دارد و زیتون بدانجا فراوان است. (قاموس الاعلام ترکی). رجوع به اسفاکس شود
لغت نامه دهخدا
ابن البیطار در ذیل کلمه سندریطس آرد: و من الناس من یسمیه ایراقلنا و هو نبات مستأنف کونه فی کل سنه و له ورق شبیه بورق النبات الذی یقال له فراسیون الا انه اطول منه مثل ورق النبات الذی یقال له الاسفاقس. (ابن البیطار ج 3 ص 39).
لغت نامه دهخدا
(تَءْ)
سر یکدیگر بزیر کشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بموی سر گرفتن یکدیگر را و بزیر کشیدن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ نَ نُ)
سختگی جامه و سخت شدن آن، شوخ دیدگی و شوخ رویی. (منتهی الارب). سخت روی شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(سُ سِ)
دراز و کشیده از هر چیزی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ سِ)
جمع واژۀ سفسقه. رجوع به سفسقه شود
لغت نامه دهخدا
(صَ قُ)
شهری است به افریقیه بر کنار دریای محیط و اهل آن شهر آب از چاه خورند. (منتهی الارب) (قاموس). ذکر این شهر در رحلۀ ابن بطوطه آمده است و گوید از شهر سوسه که بر کنار دریاست به صفاقس رسیدیم و ابیاتی در توصیف و ذم این شهر آورده است. (رحلۀ ابن بطوطه چ مطبعۀ ازهریه صص 7-8)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد بن سلیم نوری. مکنی و مشهور به ابوالحسن سفاقسی. قاری و محدث و متکلم بود و در سال 1040 هجری قمری در سفاقس متولد شد و در آنجا پرورش یافت و در تونس شروع به تعلیم قراآت کرد و به مصر رفت و در سال 1117 یا 1118هجری قمری در سفاقس درگذشت. او راست: 1- تنبیه الغافلین و ارشادالجاهلین. 2- العقیده النوریه فی معتقدالساده الاشعریه. 3- غیث النفع فی القرأات السبع. 4- معین السائلین من فضل رب العالمین. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
رجوع به اللیسفاکن و لسان الابل و ترجمه صیدنه شود، پی کردن شتر. عقر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سطاقس
تصویر سطاقس
یونانی تازی گشته شاهتره گند نای کوهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سفاسق
تصویر سفاسق
جمع سفسقه، دراز شدگان کشیده ها
فرهنگ لغت هوشیار