- سعو
- پاس درازی از شب پاسی از اشب
معنی سعو - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع سعف، وردکها
چکاندن در بینی، داروی بینی، شامک چکان (شامک قطره)، گرده بو (انفیه) عطسه آور (دارو) معطس
جمع سعد، همایونان، ناهید، زاوش، تیز، دبیرسپهر، تیر ماه
دارویی عطسه آور که در بینی بریزند
مبارک شدن، خجسته شدن، نیک بخت شدن، جمع سعد، سعد
مقابل نحوسه همایونی فرخند گی نیک اختری
اختران همایون
پاس درازی از شب پاسی از شب
ستاوند
کوشش، پشتکار، تلاش
دادگری
کوزه سفالی
آرامیدن، پاییدن پایستگی
جمهرزی (زنا)
تاخت، چیرگی، فرو گرفتن
نوعی درخت است که برگهایش باریک و دراز و به شکل سوزن و همیشه سبز است و بلندی آن تا 02 متر میرسد
فراموش کردن
کوشیدن، کوشش
گشاد گی، توانگری، تاب و توان سعت. یا سعت صدر. گشادگی سینه، همت عالی نظر بلند، گشاده دستی دست و دل باز بودن، یا سعت مشرب. آزاد اندیشی آزاد فکری
مشک بزرگ، پیه چربی، می ناب دول چرمینه، سایبان بام سایه پوش بام
تند رفتن گونه ای رفتار اشتر
خرما خسکه بی هسته
فرو مایه مرد، براوردن نیاز شاخه خشک خرمابن، وردک (جهیز عروس) رخت پیوک (عروس)، مانه (اسباب خانه) اسباب خانه کالای منزل، جهاز عروس، شاخه درخت خرما که از برگ دور شده باشد، برگ درخت خرما جمع سعوف
چکاندن در بینی
نرخ هر چیز که فروخته شود
نیک، میمون و مبارک شدن
فراخی و گنجایش
رشته گلیز
بلندی باشد که در دو طرف در کوچه و میان باغها و پای درختها بزرگ سایه دار سازند
بلندی گونه ای تره که خود روست و در مزارع و نواحی کوهستانی میروید تره دشتی تره وحشی تره خاوری تره تابستانی بصل العفریت یبانی پراسه بلابس بلبس تره بیابانی. بلند شدن، بلندی رفعت