جدول جو
جدول جو

معنی سعدالملک - جستجوی لغت در جدول جو

سعدالملک
(سَ دُلْ مُ)
سعد بن محمد آبی. از اعیان درباری ملکشاه و مستوفی سلطان محمد بود چون او در محرم سال 498 ه. ق. به تبریز رسید سلطان محمد او را بصدارت خود اختیار نمود سعدالملک آبی در حقیقت اولین وزیر سلطان محمد است سعدالملک در دورۀ وزارت خود (از محرم 498 تا شوال 500 یعنی دوسال و نه ماه) اولا امیر ایاز سپهسالار برکیارق را که بعد از مرگ او پسر خردسالش ملکشاه را بسلطنت برداشته بود ابتدا بتدبیر از مخالفت بازداشته و بعد او را کشته است. ثانیاً در جنگ با اسماعیلیه اطراف اصفهان بفتوحات بزرگ نایل آمده. آخرالامر سعدالملک را متهم بداشتن دین باطنیه کردند. سلطان ابتدا سعدالملک را محبوس ساخت سپس بر اثر غوغای عوام و شایع ساختن الحاد وزیر او را بر در اصفهان بدار آویخت. شمس قیس گوید:
ترا سعد و بوسعد بودند یار
چو تاج از بر سر درآویختی
درآویخت بایست آن هردو را
تو آن هر دوانرا برآویختی.
(وزارت در عهد سلجوقی صص 156- 162). و رجوع به نسایم الاسحار و دستورالوزراء ص 182 و اخبار الدوله سلجوقیه و تاریخ گزیده شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عضدالملک
تصویر عضدالملک
(پسرانه)
یار و یاور سلطتنت یا مملکت، نام یکی از رجال اواخر دوره قاجاریه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عبدالملک
تصویر عبدالملک
(پسرانه)
بنده یا پادشاه خداوند، نام دو تن از پادشاهان سامانی
فرهنگ نامهای ایرانی
(عِ دُلْ مُ)
از هواخواهان محمد علی شاه قاجار و از مستبدان بنام ودر آغاز مشروطه بسال 1324 هجری شمسی حکمران اردبیل بود و بعلت مخالفت مشروطه خواهان به تهران احضار شد و به ’وزارت مخزن’ رسید. رجوع به تاریخ مشروطۀ ایران احمد کسروی چ 3 ص 197 و 203 و 210 و 215 و 216 شود
لغت نامه دهخدا
(سِتْ تُلْ مُ)
دختر العزیز بالله نزار بن معز لدین الله فاطمی علوی و خواهر الحاکم بامر الله فاطمی صاحب مصر است. حاکم در کارهای مشکل خود با او مشورت میکرد. سپس سیرت حاکم دگرگون شد و بر ست الملک برآشفت و عازم قتل او گردید. ست الملک ابن دواس را که از فرماندهان بزرگ بود، وعده فرمانروایی کشور بداد. ابن دواس الحاکم را ناگهان بکشت و با فرزند خردسال او علی بیعت کردند، پس ابن دواس نزد ست الملک رفت تا به وعده خویش وفا کند، ست الملک خادم را فرستاد تا ابن دواس را بکشت و خود به ادارۀ مملکت پرداخت و چهار سال با قدرت و عدالت خویش را محبوب رعیت ساخت و سرانجام بسال 415 هجری قمری بمصر درگذشت. (الاعلام زرکلی چ 1 ص 357)
لغت نامه دهخدا
(عَ دُلْ مَ لِ)
ولی العبلات از مولدین بربر و از مغنیان مشهور صدر اسلام و از حاذق ترین آنان در صنعت غناست. وی به مکه سکونت گزید. از جهت جمالی که داشت الغریض میگفتند. وی به سال 59 هجری قمری درگذشت. (از الاعلام زرکلی)
ابن زهر بن عبدالملک بن محمد بن مروان بن زهر. رجوع به ابن زهر چند تن از دانشمندان خاندان اندلسی شود. و نیز رجوع شود به الاعلام زرکلی
ابن احمد بن عبدالملک بن شهید القرطبی، مکنی به ابومروان و ملقب به ابن شهید. رجوع به ابن شهید ابوعامر و نیز الاعلام زرکلی شود
ابن محمد شیخ بن القائم بامرالله ، مکنی به ابومروان ملقب به المعتصم السعدی. رجوع به ابن زهر و الاعلام زرکلی شود
ابن قریب بن علی بن اصمع الباهلی، مکنی به ابوسعید و معروف به اصمعی. رجوع به اصمعی و نیز الاعلام زرکلی شود
ابن عبدالله بن یوسف بن جوینی ملقب به امام الحرمین. رجوع به ابوالمعالی جوینی عبدالملک و امام الحرمین شود
لغت نامه دهخدا
(عَ ضُدُلْ مُ)
علی رضا قاجار. رئیس ایل قاجار و ازرجال اواخر دورۀ قاجاریه. پس از خلع محمدعلی شاه قاجار، پسر دوازده ساله اش احمد میرزا از طرف ملیون به سلطنت رسید و عضدالملک به نیابت سلطنت تعیین شد، و پس از فوت او در رمضان سال 1328 هجری قمری ابوالقاسم خان ناصرالملک نایب السلطنه گردید. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(عَ ضُ دُلْ مُ)
بازوی پادشاهی. یار و یاور سلطنت. و آن را لقب بزرگان نهند
لغت نامه دهخدا
(عَ ضُ دُلْ مُ)
میرزا محمدحسین قزوینی فرزند میرزا فضل اﷲ، متولی باشی آستانۀ قدس رضوی بود که به سال 1285 هجری قمری درگذشت. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا