جدول جو
جدول جو

معنی سزاول - جستجوی لغت در جدول جو

سزاول
(سَ وُ)
حاصل کننده و این لفظ ترکی است. (آنندراج) (غیاث). تحصیلدار مالیات هرماهه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سزاول
ترکی فرآورنده فراهم کننده
تصویری از سزاول
تصویر سزاول
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ دِ)
اشتغال نمودن در کاری و با هم واکوشیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تعالج قوم. (از اقرب الموارد) (از المنجد). تعالج و تحاول. (از متن اللغه)
لغت نامه دهخدا
(سِ / سَ وَ)
سزاوار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مُ وِ)
مروسنده. رجوع به مزاولت و مزاوله شود
لغت نامه دهخدا
(وُ)
همان زابل است. (شرفنامۀ منیری). همان زابل است که سیستان باشد. (برهان قاطع). مبدل زابل است. (فرهنگ نظام). و بعضی گفته اند زابل مغیر زاول است یا معرب آن علی الاختلاف. (فرهنگ رشیدی) :
نوذر و کاووس اگر نماند به اسطخر
رستم زاول نماند نیز به زاول.
ناصرخسرو.
گفت چنین آورده اند که به ایام قدیم در شهر زاول جوانی بود چون نگارستان از این جعدموئی، سمن بوئی، ماه روئی... (سندبادنامه ص 136). او (سیف الدولۀ غزنوی) به بلخ دارالملک ساخت، مادرش دختر رئیس زاول بود و او را بدین سبب زاولی خوانند. (تاریخ گزیده چ لندن ص 325). و رجوع به زاولی شود
لغت نامه دهخدا
(وُ)
یکی از جملۀ هفت زبان فارسی باشد که آن را زاولی میگفته اند و اکنون متروک است. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). رجوع به زاولی شود
لغت نامه دهخدا
(وُ)
نام شعبه ای از موسیقی. (ناظم الاطباء). گوشه ای از چهل و هشت گوشۀموسیقی. (فرهنگ رشیدی). رجوع به آهنگ و زابل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تزاول
تصویر تزاول
با همکوشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاول
تصویر زاول
شعبه ایست از موسیقی قدیم زاولی
فرهنگ لغت هوشیار