دهشت. تحیر. حیرت. سرگردانی. دروایی. سرآسیمه بودن: درآمد به اندیشه سرگشتگی. نظامی. جایی که آفتاب بتابد ز اوج عز سرگشتگی است مصلحت ذره در هوا. عطار. شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست کشید در خم چوگان خویش چون گویم. حافظ
دهشت. تحیر. حیرت. سرگردانی. دروایی. سرآسیمه بودن: درآمد به اندیشه سرگشتگی. نظامی. جایی که آفتاب بتابد ز اوج عز سرگشتگی است مصلحت ذره در هوا. عطار. شدم فسانه به سرگشتگی و ابروی دوست کشید در خم چوگان خویش چون گویم. حافظ