جدول جو
جدول جو

معنی سرگذر - جستجوی لغت در جدول جو

سرگذر
(سَ گُ ذَ)
مقام و مسکن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سرگذر
سرکوچه
تصویری از سرگذر
تصویر سرگذر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرگر
تصویر سرگر
گیوه دوز، گیوه فروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سر گذر
تصویر سر گذر
سر کوچه، کوی، محله
فرهنگ فارسی عمید
(بَ گُ ذَ)
عابر. گذرنده. غیرساکن. نماندنی. غیرجاوید. مقابل جاوید:
نزاید بجز خاک را جانور
سرای سپنجی ست و ما برگذر.
فردوسی.
کنم آفرین بر جهان سربسر
که او را ندیدم بجز برگذر.
فردوسی.
گر آید به زشتی گمانی مبر
که این مرزبانی بود برگذر.
فردوسی.
که آنست جاوید و این برگذر
تو از آز پرهیز و انده مخور.
فردوسی.
و رجوع به برگذار شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
در عبارت زیر ظاهراً بمعنی آثار قبر آجر یا سنگ که بر بالای گور مرده نهند نشانه یافتن و راه نمایاندن را: همان جایگاه دفن کردند و سرگورها کردند و ناپیدا کردندش (مدفن علی علیه السلام را) . (مجمل التواریخ)
لغت نامه دهخدا
(سُ گَ)
بوزه فروش و بوزه ساز، چه سر بمعنی شرابی که از آرد برنج سازند. (برهان) (آنندراج). بوزه گر. (جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سُ گَ)
کفشگر و کفشدوز. (برهان). کفشگر و کفشدوز، چه سر بمعنی یک نوع کفشی است که زیر آن از چرم است و روی آن از ریسمان بافته و در شیراز متداول. (آنندراج) :
ای سنایی کسی بجد و بجهد
سرگری را سخن سرای کند.
سنایی (از جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از برگذر
تصویر برگذر
عابر، گذرنده، نماندنی
فرهنگ لغت هوشیار