جدول جو
جدول جو

معنی سرکانه - جستجوی لغت در جدول جو

سرکانه
(سَ نَ)
نام یکی از دهستان های بخش پاپی خرم آباد. محدود است از شمال به دهستان گریت، از جنوب به دهستان لیریائی، از خاور به دهستان گازۀ بخش دورود و از باختر به دهستان کشور. از 12 آبادی تشکیل گردیده. جمعیت آن در حدود 5800 تن است. قراءمهم آن عبارت از سپیددشت و مونک است. ساکنین از طوایف پاپی میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ نَ)
یکی برکان. (منتهی الارب). رجوع به برکان شود، شتربچه که گردنش به زمین نرسد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَ نَ / نِ)
به اصطلاح موسیقیان بمعنی آواز بلند. (غیاث) (آنندراج). چنانچه میان خانه آواز متوسط. (آنندراج) :
ای کار دلم از تو ز قانون شده بیرون
سرخانه ای از چنگ و ربابی گله بشنو.
مؤمن استرابادی (از آنندراج).
نوایی که در پردۀ غیب بود
ز سر خانه نقش سیمک نمود.
ملا طغرا (از آنندراج).
، منتهای چیزی. (غیاث). کنایه از پایۀ کمال هر چیزی چنانکه کسی پرزور باشد گویند در سر خانه زور است و حد معین. (آنندراج) :
میکشی خمیازه دایم از پی تحصیل مال
میرسانی چون کمان سرخانه از تیرآوری.
شفیع اثر (از آنندراج).
تن سنگین دلان را خانه زنبور میسازد
کمان ابروی خوبان عجب سرخانه ای دارد.
صائب.
، پایه و رتبه. (غیاث)
لغت نامه دهخدا
(سِ نَ)
مؤنث سرحان. (منتهی الارب). رجوع به سرحان شود
لغت نامه دهخدا
(سِ نَ)
بچۀ ماده کبک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(سَنَ)
مؤنث سکران. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(تُ نَ / نِ)
منسوب به ترک، ترک و مانند ترک. (ناظم الاطباء) :
پیچیده یکی لاکی میراند بسر در
بربسته یکی گزلک ترکانه کمر بر.
سوزنی.
بر شکن کاکل ترکانه که درطالع تست
بخشش وکوشش خاقانی و چنگزخانی.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 333).
، سریع و تند و خشونت آمیز و بیرحمانه و خلاف ادب. خارج از لطافت:
ترکانه یکی آتش از لطف برافروز
در بنگه ما زن نه گنه مان نه گنهکار.
سنائی.
خون خوری ترکانه کاین از دوستی است
خون مخور ترکی مکن تازان مشو.
خاقانی.
خرگاه عیش درشکنید و به تف آه
ترکانه آتش از در خرگه برآورید.
خاقانی.
نان ترکان مخور و بر سر خوان
به ادب نان خور و ترکانه مخور.
خاقانی.
ترکی صفتی وفای ما نیست
ترکانه سخن سزای ما نیست.
نظامی.
ترکانه ز خانه رخت بربست
در کوچگه رحیل بنشست.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(سَ رِ نَ / نِ)
متعلق به خانه، خصوصی.
- حمام سرخانه،حمام خزانه ای که سابقاً در خانه وجود داشت خاص مکنت داران.
- خیاط سرخانه، خیاط خصوصی.
- داماد سرخانه، دامادی که در خانه پدر و مادر عروس بماند.
- معلم سرخانه، معلمی که برای تعلیم شاگرد به خانه پدر و مادر او میرود برای درس دادن او
لغت نامه دهخدا
کمال هر چیز حد نصاب:) در سر خانه زود است . (، آواز بلند. یا داماد سر خانه. دامادی که در خانه پدر و مادر عروس زندگی کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرحانه
تصویر سرحانه
مونث سرحان گرگ ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخانه
تصویر سرخانه
((سَ نِ یا نَ))
کمال هر چیز، حد نصاب، آواز بلند، داماد، دامادی که در خانه پدر و مادر عروس زندگی کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرشانه
تصویر سرشانه
اپل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرخانه
تصویر سرخانه
اکسی هموگلوبین
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
متّحديٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
Disobediently, Rebelliously
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
de manière désobéissante, de manière rebelle
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
ungehorsam, rebellisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
kwa ukaidi, kwa njia ya uasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
непослушно , мятежно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
نافرمانی سے , سرکشی سے
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
অবাধ্যভাবে , বিদ্রোহীভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
ไม่เชื่อฟัง , อย่างกบฏ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
反抗的に , 反抗的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
itaatsiz bir şekilde, isyankar bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
непокірно , бунтарно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
במרד , באופן מרדני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
불순하게 , 반항적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
dengan tidak patuh, secara memberontak
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
ongehoorzaam, rebels
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
desobedeciendo, de manera rebelde
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
disobbedientemente, in modo ribelle
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
desobedientemente, de forma rebelde
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
不服从地 , 反叛地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
nieposłusznie, buntowniczo
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرکشانه
تصویر سرکشانه
अवज्ञापूर्वक , विद्रोही रूप से
دیکشنری فارسی به هندی