جدول جو
جدول جو

معنی سرپنجگی - جستجوی لغت در جدول جو

سرپنجگی
زورمندی، دلاوری، زبردستی
تصویری از سرپنجگی
تصویر سرپنجگی
فرهنگ فارسی عمید
سرپنجگی
(سَ پَ جَ / جِ)
قوت و توانایی. (آنندراج). پهلوانی:
نه روزی به سرپنجگی میخورند
که سرپنجگان تنگ روزی ترند.
سعدی.
به سرپنجگی کس نبرده ست گوی
سپاس خداوند توفیق گوی.
سعدی.
لاف سرپنجگی و دعوی مردی بگذار
عاجز نفس فرومایه چه مردی چه زنی.
سعدی.
پنجۀ دیو به بازوی ریاضت بشکن
کاین به سرپنجگی ظاهر جسمانی نیست.
سعدی
لغت نامه دهخدا
سرپنجگی
قوت و توانایی و پهلوانی
تصویری از سرپنجگی
تصویر سرپنجگی
فرهنگ لغت هوشیار
سرپنجگی
زورمندی، دلاوری، قدرتمندی، تسلط
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرپنجه
تصویر سرپنجه
سرانگشتان، پنجۀ دست، کنایه از زور، نیرو، قدرت، زبردست، برای مثال جنگ و زورآوری مکن با مست / پیش سرپنجه در بغل نه دست (سعدی - ۱۷۸)
فرهنگ فارسی عمید
(سَ هََ)
عمل سرهنگ. سرداری. مهتری. سروری:
چون حرز توام حمایل آمود
سرهنگی دیو کی کند سود.
نظامی.
به سرهنگی حمایل کردن تیغ
بسا مه را که پوشد چهره در میغ.
نظامی.
نام خود داغ کرد بر رانش
داد سرهنگی بیابانش.
نظامی.
مرا ملامت دیوانگی و سرهنگی
ترا سلامت پیری و پای برجایی.
سعدی.
رجوع به معانی سرهنگ شود
لغت نامه دهخدا
(سَ زِ دَ / دِ)
حالت و چگونگی سرزنده. بانشاط بودن. رجوع به مادۀ بعد شود، مهتری. بزرگی:
هر آنکه دعوی سرزندگی کند در نظم
اگرچه لاف سخن مردۀ ترا عار است.
میر یحیی شیرازی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سر پنجگی
تصویر سر پنجگی
قدرت توانایی، دلاوری شجاعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرگنجشگی
تصویر سرگنجشگی
قسمتی کوفته ریزه که در غذا کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهنگی
تصویر سرهنگی
شغل و رتبه سرهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرپنجه
تصویر سرپنجه
((~. پَ جَ یا جِ))
سر انگشتان، نیرو، قدرت، زورمند، ستمگر
فرهنگ فارسی معین
چنگ، چنگال، استیلا، تسلط، زور، قدرت، مسلط، جفاپیشه، ستمگر، ظالم
متضاد: دادگر، رئوف
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
حيويّةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
Effervescence, Liveliness, Peppiness, Perkiness, Spiritedness, Vivaciousness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
effervescence, vivacité, entrain
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
起泡 , 活力 , 活泼 , 生气勃勃
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
ฟอง , ความมีชีวิตชีวา , ความกระฉับกระเฉง , ความกระปรี้กระเปร่า , ความสดใส
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
шипучесть , живость , бодрость , жизнерадостность , оживлённость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
Sprudeln, Lebendigkeit, Lebhaftigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
шипучість , життєвість , жвавість
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سرزندگی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
جھاگ , زندگی کا جذبہ , چستی , سرزندگی , شادابی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
ফেনা , জীবনশক্তি , প্রাণবন্ততা , প্রাণশক্তি , জীবন্ততা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
vumbi, uhai, uchangamfu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
efervescência, vivacidade
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
köpürme, canlılık, neşe doluluk
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
発泡 , 活気 , 活発さ , 元気 , 活発さ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
תסיסה , חיות , חַיוּת , חִיוּת , עֲלִיזוּת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
거품 , 활력 , 활기 , 생기발랄함
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
buih, keceriaan, semangat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
musowanie, żywotność, witalność, żywiołowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
bruisen, levendigheid
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
efervescencia, vivacidad
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
effervescenza, vivacità
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرزندگی
تصویر سرزندگی
झाग , जीवन्तता , उत्साह , जीवंतता , चपलता
دیکشنری فارسی به هندی