جدول جو
جدول جو

معنی سروسودا - جستجوی لغت در جدول جو

سروسودا
خواست، میل، آرزو، رابطه عاشقانه، سروسر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ کَ دَ)
ساییدن. تراش دادن، ساییده شدن. سودن. رجوع به سودن شود
لغت نامه دهخدا
ملکۀ گرجستان که در بین سالهای 620 و 645 هجری قمری در گرجستان حکومت کرد قشون وی در محلی بنام گرنی با جلال الدین خوارزمشاه مقابله کرد و از وی شکست خورد و جلال الدین دو تن از سرداران روسودان را دستگیر کرد و تا حدود ابخاز تاخت بعد از جلال الدین قشون مغول گرجستان را زیر و رو کرد و ملکه روسودان گریخت، و رجوع بتاریخ مغول تألیف عباس اقبال چ 2 شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
سوت سوتک. سوسوتک. آلتی از سفال یا فلز یا چوب که با دمیدن در آن آواز سوت دهد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سروصدا
تصویر سروصدا
جنجال، هیاهو، فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوسودک
تصویر سوسودک
آلتی از سفال یا فلز یا چوب که با دمیدن در آن آواز سوت دهد
فرهنگ لغت هوشیار
الم شنگه، جنجال، دادوفریاد، شلوغی، غریو، غوغا، همهمه، هنگامه
متضاد: سکوت، آرامش
فرهنگ واژه مترادف متضاد