جدول جو
جدول جو

معنی سرودخوانی - جستجوی لغت در جدول جو

سرودخوانی
خنیاگری، نغمه پردازی، سرودسرایی، آوازخوانی، نغمه سازی، نغمه سرایی
متضاد: نوحه سرایی، مرثیه خوانی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ خوا / خا)
ملکۀ خواندن و نوشتن:
سوادخوانی آن طفل محض اعجاز است
که شد ز عکس رخش صفحۀکتاب خجل.
نظام شیرازی.
در دو سال سوادخوانی و خطی میسر آمده و شوقی مفرط بتحصیل شده. (شیخ محمد علی حزین لاهیجی)
لغت نامه دهخدا
(دِ شُ دَ / دِ)
درودخواننده. دروددهنده. آفرین گوی. تحیت گوینده. ثناگوی. تحسین کننده:
ای بی نظیر ساعد بوبکر پرهنر
الحق درودخوان تو شاه جهان شده.
سیدحسن غزنوی
لغت نامه دهخدا
(سَ خوا / خا)
پیش خوانی. (برهان) (آنندراج) ، خوانندگی و گویندگی، سرنوشت خواندن، طنز و مسخرگی کردن. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان امجز بخش جبال بارز از شهرستان جیرفت واقع در 43هزارگزی جنوب شرقی مسکون و 6هزارگزی شمال راه مالرو مسکون به کروک، منطقۀ کوهستانی و سردسیر است و 50 تن سکنه دارد، آب آن از چشمه تأمین میشود و از محصولات عمده اش حبوب و غلات و لبنیات قابل ذکر است، شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو دارد، ساکنان آن از طایفۀ امجزی هستند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ده کوچکی است از دهستان حتکن بخش جبال بارز از شهرستان کرمان واقع در 50هزارگزی شمال شرقی زرند و 2هزارگزی باختر راه مالرو خانوک به راور، دارای 15 تن سکنه است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
یکی از آلات ذوات الاوتار که بر آن چهار وتر بندند و بر نصف وی پوست کشند و بر آن پرده ها بندند و و آن مانند عود قدیم است
فرهنگ لغت هوشیار
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرود گویی تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دگران ذکر گویند، استهزاء تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی پیش در آمد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرخوانی
تصویر سرخوانی
((~ خا))
خواندن آواز پیش از آواز دیگران، سرودگویی، تغنی، خواندن سرنوشت کسان، پیش خوانی تا دیگران ذکر گویند، استهزاء، تمسخر، فاتحه خوانی بر سر قبور مردگان، ابتدای خوانندگی، پیش درآمد
فرهنگ فارسی معین
خنیاگر، خواننده، رامشگر، سرودسرا، آوازخوان، مطرب
متضاد: مرثیه خوان، نوحه سرا
فرهنگ واژه مترادف متضاد