حکم ازل و قضای ازل یعنی آنچه در روز ازل تقدیر شده باشد. (برهان) (آنندراج). قضا. قدر. نوشته: از این دو برون نیستش سرنوشت اگر دوزخ جاودان گر بهشت. اسدی. کیست کز سرنوشت طالع من سرگذشتی به داور اندازد. خاقانی. نبینم جزآن چاره ای در سرشت که سر برنگردانم از سرنوشت. نظامی. عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم این بود سرنوشت ز دیوان قسمتم. حافظ. مرا از ازل عشق شد سرنوشت قضای نوشته نشاید سترد. حافظ. محراب یهود اگر سرشت است او راچه گنه که سرنوشت است. امیر حسینی. ، آنچه بر گوشۀ کمان نویسند و آن بیشتر نام کمانگر میباشد. (آنندراج) : نگاه گوشۀ ابرو خداشناسم کرد بنام صاحب کار است سرنوشت کمان. حسن بیک رفیع (از آنندراج)
حکم ازل و قضای ازل یعنی آنچه در روز ازل تقدیر شده باشد. (برهان) (آنندراج). قضا. قدر. نوشته: از این دو برون نیستش سرنوشت اگر دوزخ جاودان گر بهشت. اسدی. کیست کز سرنوشت طالع من سرگذشتی به داور اندازد. خاقانی. نبینم جزآن چاره ای در سرشت که سر برنگردانم از سرنوشت. نظامی. عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم این بود سرنوشت ز دیوان قسمتم. حافظ. مرا از ازل عشق شد سرنوشت قضای نوشته نشاید سترد. حافظ. محراب یهود اگر سرشت است او راچه گنه که سرنوشت است. امیر حسینی. ، آنچه بر گوشۀ کمان نویسند و آن بیشتر نام کمانگر میباشد. (آنندراج) : نگاه گوشۀ ابرو خداشناسم کرد بنام صاحب کار است سرنوشت کمان. حسن بیک رفیع (از آنندراج)
سرنوشت. (آنندراج). حکم ازلی. (شرفنامه). تقدیر: از این دو برون نیستش سرنبشت اگر دوزخ جاودان گر بهشت. اسدی. گزارنده پیر کیانی سرشت گزارش چنین کرد از آن سرنبشت. نظامی. ربیع از ربیعی نماید سرشت تموز از تموز آورد سرنبشت. نظامی. مرا زین قصر بیرون گر بهشت است نباید رفت اگرچه سرنبشت است. نظامی
سرنوشت. (آنندراج). حکم ازلی. (شرفنامه). تقدیر: از این دو برون نیستش سرنبشت اگر دوزخ جاودان گر بهشت. اسدی. گزارنده پیر کیانی سرشت گزارش چنین کرد از آن سرنبشت. نظامی. ربیع از ربیعی نماید سرشت تموز از تموز آورد سرنبشت. نظامی. مرا زین قصر بیرون گر بهشت است نباید رفت اگرچه سرنبشت است. نظامی