نام داو از کشتی. (غیاث) ، گوسفند نر. (آنندراج) ، سر قوچ فلان بسلامت باشد، مراد آن است که سر مردانۀ تو و سر نر تو بسلامت باشد. سابقاً داشها و لوطیهای محل قوچ های جنگی در خانه نگهداری میکردند و می پروردند و با هم می جنگاندند و به بهای گران می فروختند، اکثر مدارشان به همین میگذشت. چون به یکی از آن جماعت نقصانی می رسید رفیقانش گویند سر قوچ تو بسلامت، یعنی مدار منفعت و گرو بردن. (آنندراج) : وعده هستی غیر ار بقیامت باشد سر قوچ تو الهی بسلامت باشد. میرنجات
نام داو از کشتی. (غیاث) ، گوسفند نر. (آنندراج) ، سَرِ قوچ فلان بسلامت باشد، مراد آن است که سر مردانۀ تو و سر نر تو بسلامت باشد. سابقاً داشها و لوطیهای محل قوچ های جنگی در خانه نگهداری میکردند و می پروردند و با هم می جنگاندند و به بهای گران می فروختند، اکثر مدارشان به همین میگذشت. چون به یکی از آن جماعت نقصانی می رسید رفیقانش گویند سر قوچ تو بسلامت، یعنی مدار منفعت و گرو بردن. (آنندراج) : وعده هستی غیر ار بقیامت باشد سر قوچ تو الهی بسلامت باشد. میرنجات
سروچ به قول مارکوارت تصحیفی از ’رسوخ’ و ’رسوخان’ است. (مارکوارت شهرستانهای ایران ص 77). (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام دشتی است در نواحی کرمان. (برهان) (آنندراج) : ز کوه بلوچ و ز دشت سروچ برفتند خنجرگذاران کوچ. فردوسی. هم از پهلوی پارس کوچ و بلوچ زگیلان جنگی و دشت سروچ. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 558)
سروچ به قول مارکوارت تصحیفی از ’رسوخ’ و ’رسوخان’ است. (مارکوارت شهرستانهای ایران ص 77). (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام دشتی است در نواحی کرمان. (برهان) (آنندراج) : ز کوه بلوچ و ز دشت سروچ برفتند خنجرگذاران کوچ. فردوسی. هم از پهلوی پارس کوچ و بلوچ زگیلان جنگی و دشت سروچ. فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 558)