جدول جو
جدول جو

معنی سرقوچ - جستجوی لغت در جدول جو

سرقوچ
(سُ)
پری که زنان و مردان ایرانی برای زینت به کلاه خود نصب میکردند. (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
سرقوچ
(سَ)
نام داو از کشتی. (غیاث) ، گوسفند نر. (آنندراج) ، سر قوچ فلان بسلامت باشد، مراد آن است که سر مردانۀ تو و سر نر تو بسلامت باشد. سابقاً داشها و لوطیهای محل قوچ های جنگی در خانه نگهداری میکردند و می پروردند و با هم می جنگاندند و به بهای گران می فروختند، اکثر مدارشان به همین میگذشت. چون به یکی از آن جماعت نقصانی می رسید رفیقانش گویند سر قوچ تو بسلامت، یعنی مدار منفعت و گرو بردن. (آنندراج) :
وعده هستی غیر ار بقیامت باشد
سر قوچ تو الهی بسلامت باشد.
میرنجات
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ)
سروچ به قول مارکوارت تصحیفی از ’رسوخ’ و ’رسوخان’ است. (مارکوارت شهرستانهای ایران ص 77). (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام دشتی است در نواحی کرمان. (برهان) (آنندراج) :
ز کوه بلوچ و ز دشت سروچ
برفتند خنجرگذاران کوچ.
فردوسی.
هم از پهلوی پارس کوچ و بلوچ
زگیلان جنگی و دشت سروچ.
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ص 558)
لغت نامه دهخدا
از انواع کلاه زنانه
فرهنگ گویش مازندرانی