نوعی بازی کودکانه که یک نفر را به عنوان مامک انتخاب می کنند و کودکی سر بر زانوی او می گذارد و دیگران پنهان می شوند، سپس کودکی که سر بر زانوی مامک گذاشته برمی خیزد و به جستجوی آن ها می رود و کودکان یکایک به طرف مامک می دوند و دست بر شانۀ او می گذارند و اگر کودکی پیش از آنکه دستش به شانۀ مامک برسد گرفتار شود آن کودک بر دوشش سوار می شود و او را نزد مامک می برد تا فرد گرفتار شده سر بر زانوی مامک بگذارد و بازی تکرار شود
نوعی بازی کودکانه که یک نفر را به عنوان مامک انتخاب می کنند و کودکی سر بر زانوی او می گذارد و دیگران پنهان می شوند، سپس کودکی که سر بر زانوی مامک گذاشته برمی خیزد و به جستجوی آن ها می رود و کودکان یکایک به طرف مامک می دوند و دست بر شانۀ او می گذارند و اگر کودکی پیش از آنکه دستش به شانۀ مامک برسد گرفتار شود آن کودک بر دوشش سوار می شود و او را نزد مامک می برد تا فرد گرفتار شده سر بر زانوی مامک بگذارد و بازی تکرار شود
از: سر +مام (مادر) + ک (پسوند لطف و محبت و عزت). (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام بازیی است که کودکان بازند. و آن چنان باشد که شخصی را ’مامک’ نام کنند و یکی از کودکان سر در کنار او نهد و دیگران گریخته هر یک به گوشه ای پنهان شوند. بعد از آن طفلی که سر در کنار مامک داشت برخیزد و در جستجوی اطفال شود و طفلان یک یک از کنار و گوشها برآمده دستی بر سر مامک رسانند. اگر طفلی را پیش از آنکه دست به سر مامک رساند بگیرد بر دوش آن طفل سوار شده پیش مامک آورد و همان طفل مرکوب سر به کنار مامک نهد و بازی را از سر گیرد و اگر نتوانست طفلی را گرفتن همان خود سر بر کنار مامک نهد. (برهان) (آنندراج). نام بازی معروف که کودکان بازند، به هندی دایی مچونا گویند. (غیاث) : به فرفره به مشاق و به کعب و سرمامک به خردچاهک و چوگان و گوی در طبطاب. خاقانی. ز ابتدا سرمامک غفلت نبازیدم چو طفل زآنکه هم مامک رقیبم بود و هم بابای من. خاقانی
از: سر +مام (مادر) + ک (پسوند لطف و محبت و عزت). (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام بازیی است که کودکان بازند. و آن چنان باشد که شخصی را ’مامک’ نام کنند و یکی از کودکان سر در کنار او نهد و دیگران گریخته هر یک به گوشه ای پنهان شوند. بعد از آن طفلی که سر در کنار مامک داشت برخیزد و در جستجوی اطفال شود و طفلان یک یک از کنار و گوشها برآمده دستی بر سر مامک رسانند. اگر طفلی را پیش از آنکه دست به سر مامک رساند بگیرد بر دوش آن طفل سوار شده پیش مامک آورد و همان طفل مرکوب سر به کنار مامک نهد و بازی را از سر گیرد و اگر نتوانست طفلی را گرفتن همان خود سر بر کنار مامک نهد. (برهان) (آنندراج). نام بازی معروف که کودکان بازند، به هندی دایی مچونا گویند. (غیاث) : به فرفره به مشاق و به کعب و سرمامک به خردچاهک و چوگان و گوی در طبطاب. خاقانی. ز ابتدا سرمامک غفلت نبازیدم چو طفل زآنکه هم مامک رقیبم بود و هم بابای من. خاقانی
بازیی است کودکان را و آن چنان باشد که شخصی را مامک نامند و یکی از کودکان سر در کنار او نهد و دیگران گریزند و در گوشه ها پنهان شوند. آنگاه طفلی که سر در کنار مامک نهاده بر خیزد و در جستجوی اطفال شود و طفلان یکایک از گوشه و کنار برآمده دستی بر سر مامک رسانند. اگر طفل مذکور کودکی را - پیش از آنکه به مامک رسد - بگیرد بر دوشش سوار شود و او را نزد مامک آورد. سپس این کودک مرکوب نهد و بازی را از سر گیرند
بازیی است کودکان را و آن چنان باشد که شخصی را مامک نامند و یکی از کودکان سر در کنار او نهد و دیگران گریزند و در گوشه ها پنهان شوند. آنگاه طفلی که سر در کنار مامک نهاده بر خیزد و در جستجوی اطفال شود و طفلان یکایک از گوشه و کنار برآمده دستی بر سر مامک رسانند. اگر طفل مذکور کودکی را - پیش از آنکه به مامک رسد - بگیرد بر دوشش سوار شود و او را نزد مامک آورد. سپس این کودک مرکوب نهد و بازی را از سر گیرند