جدول جو
جدول جو

معنی سرقانیه - جستجوی لغت در جدول جو

سرقانیه(سَ نی یَ)
زنبیل. (دزی ج 1 ص 649)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرقافله
تصویر سرقافله
رئیس قافله، سرپرست کاروان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گردانیه
تصویر گردانیه
گوشه ای در دستگاه نوا
فرهنگ فارسی عمید
(دَ یَ)
تباهی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، حماقت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(خَ نی یَ)
فرقه ای است از صابئیان و آنان را چهارتن معلمان است: عاذیمون، هرمس، اعیانا، اواذی. گویند که اواذی پیاز و باقلی بر آنان حرام کرده است و گفته بروزی سه بار باید نماز کنند و از جنابت غسل واجب دانند، همچنانکه از مسح میت و گوشت خوک و سگ و از مرغان هر ذات مخلب و کبوتر را پلید شمارند و از شراب و سکر و تدخین منع کنند و تزویج را جز با اجازۀ ولی و حضور شهود باطل گویند و میان دو زن جمع نکنند و طلاق را جز بحکم حاکم روایی ندهند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُ رَ / رُ نی یَ)
نام یک نوع پولی بوده است که از زر می ساخته اند. (نقود ص 67)
لغت نامه دهخدا
(سُ یِ)
سبرانژه. نام پارلمان بلغارستان است. (لاروس)
لغت نامه دهخدا
(دَ نی یَ)
نوعی از گاو باریک سم تنک پوست که چند کوهان دارد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
محله ای است به نیشابور که آن را مربقه کرمانیه گویند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(بْرِ / بِ رِ یَ)
برتانیه. بریطانیا. (نخبهالدهر دمشقی). رجوع به بریطانیا شود.
- بحر برطانیه، بحر انگلطره. بحر مانش. دریای مانش. (یادداشت مؤلف).
- برطانیهالکبیر، بریتانیای کبیر. (یادداشت مؤلف). رجوع به بریتانیای کبیر شود، ناقۀ نجیب بسیارشیر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ نی یَ)
دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را به معنی ’پانه’ فرانسه آورده که ’پانه’ در لغت عرب جزر ابیض است و نفیسی در فرهنگ فرانسه گزر، شقاقل، جزر، خنزاب، هویج صحرائی، زردک معنی کرده است. (دزی ج 1 ص 658)
لغت نامه دهخدا
(سَ نی یَ)
نام فرقه ای از غلاه معتقدبه الوهیت سلمان فارسی. (از خاندان نوبختی ص 257)
لغت نامه دهخدا
(سُ نی یَ)
نام یکی از دهستانهای بخش حومه شهرستان زنجان. و طرفین راه آهن و شوسۀ زنجان به قزوین واقع و هوای آن سردسیر است. چمن بزرگ آن که فعلا چندان اهمیتی ندارد و در ازمنۀ قدیم مهم و مشهور بوده است. قصبۀ سلطانیه که دارای آثار ابنیۀ باستانی است مرکز این دهستان است. این دهستان از 34 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل و جمع نفوس آن در حدود 20 هزارتن است. قراء مهم آن بشرح زیر است: سلطانیه، گزلدره، بوئین، خیرآباد، قره بلاغ، سرخه دیزج قلعه، ساریجلو، یوسف آباد، ترکانده، سنبل آباد. قصبۀ مرکزی دهستان سلطانیه. بخش مرکزی شهرستان زنجان است. و دارای 4250تن سکنه است. آب آن از قنات و رود خانه محلی تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن است. آثار باستانی مطابق دفتر اداره باستانشناسی بشرح زیر است:
1- مقبرۀ سلطان محمد خدابنده در عهد همان سلطان بین 703 و 716 ه. ق. بنا شده است.
2- مقبرۀ ملاحسن شیرازی قسمت باختری قصبه. تاریخ بنا اوائل عهد صفویه. ملاحسن یکی از علمای معروف در حکمت الهی بود و در زمان سلطنت شاه اسماعیل اول میزیسته. 3- مقبرۀ چلبی اوغلی در قسمت باختری قصبه تاریخ بناء اوایل قرن هشتم هجری و خانقاه مجاورش دارای تاریخ 733 است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سُ بی یَ)
یا خشبیه. اصحاب سرخاب طبری از فرق زیدیه که به کمک مختار بن ابی عبید ثقفی خروج کردند و چون سلاحی جز چوب (خشب) نداشتند به این اسم خوانده شده اند. و بعضی گفته اند که چون ایشان چوبۀ داری را که زید بن علی بر آن آویخته شده حفظ کرده بودند به این اسم خوانده شده اند. رجوع به خشبیه و مفاتیح العلوم ص 21 و بحارالانوار ج 11 ص 228 و منهاج ج 1 ص 8 و خاندان نوبختی ص 255 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ بی یَ)
طایفه ای از غلات دوازده امامیان که منتظر خروج مهدی هستند از سردابی که در ری است و هر بامداد جمعه پس از نماز اسبی لگام کرده بدانجا برند و سه بار گویند یا امام بسم الله. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ فِ لَ /لِ)
مهتر و رئیس قافله. (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(نی یَ)
مرغی است. (مهذب الاسماء). گنجشک سیاه. (دهار). مرغکی باشد چند قبضۀ کف، خرما و انگور خورد. (از اقرب الموارد). سار ملخ خوار. رجوع به سودانی و سودانیات شود
لغت نامه دهخدا
(اِ)
نام بحر خزر. بحر آبسکون. بحر جرجان. دریای مازندران. و ارسطاطالیس آنرا ارقانیا نامیده. (معجم البلدان از ابوریحان) (تاج العروس از ابوریحان) : ولکن اشتهاره عندنا بالخزر و عندالاوائل بجرجان و سماه بطلمیوس بحر ارقانیا. (التفهیم عربی). ولکن (پیش ما) به خزر معروفست و پیشینگان او را به گرگان دانستند و بطلمیوس او را دریای ارقانیا خواند. (التفهیم فارسی تألیف بیرونی ص 170). بطلمیوس حکیم، بحرخزر را ارقانیا گفته و دور آنرا هزار فرسنگ دانسته، نیز شاعری یونانی در مائۀ چهارم قبل از میلاد وی چند هجویّه و کتابی موسوم به ((بحث اشیاء)) کرده است: ارقلیس هذا کان شاعراً من شعراء یونان و کان قد عمل اشعاراً و ذکر فیها هذا الجبّار (ذیونوسیوس) و وصفه و لحن تلک الاشعار و جعلها فی هیاکل جزیره صقلیّه یذکر بها فی کل وقت. (تاریخ الحکمای قفطی صص 21- 22). رجوع به ارخلاوس شود
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ نی یَ)
زن زناکار. (ناظم الاطباء). زن فاجر. (از اقرب الموارد). عرکیّه. رجوع به عرکیه شود، زن ستبر گنده. (ناظم الاطباء). زن غلیظ و بزرگ جثه. (از اقرب الموارد). عرکیه. رجوع به عرکیه شود
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ نی یَ)
عمامهٌ حرقانیّه، دستار خاکستری رنگ. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(سَ یَ)
دهی از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد. دارای 895 تن سکنه. آب آن از قنات. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ نی یَ)
جزیره ای است بزرگ به دریای مغرب. (منتهی الارب). جزیره ای است در بحر مغرب کبیر که غیر از صقلیه و اقریطس جزیره ای بزرگتر از آن نیست. (معجم البلدان). جزیره ای است متعلق به ایتالیا واقع در جنوب جزیره کرس که دارای 880000 تن جمعیت است و شهر معتبرآن کاگابیاری است. (از ناظم الاطباء). نام جزیره ای است به دریای روم اندر جنوب رومیه، گرد او سیصد میل است. (حدود العالم). و رجوع به نخبهالدهر دمشقی ص 21، 140، 141، 142 و الحلل السندسیه ص 110، 290، 292، 293، 294، 299، 308، 313، 320، 321، 322 و 324 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ یَ)
جزیره ای بزرگ در بحر مغرب، آنجا پس از اندلس و صقلیه و اقریطش بزرگتر از آن نیست. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(سَ نی یَ)
دهی از دهستان خیران بخش مرکزی شهرستان خرم شهر. دارای 250 تن سکنه است. آب آنجا از شطالعرب. محصول آن خرما است. شغل اهالی حصیربافی و زراعت است. آبادی کوت کمه نیز جزء قریۀ بالا منظور گردیده است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از مرجانیه
تصویر مرجانیه
غوکجامه خزه از گیاهان دریایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرطانیه
تصویر طرطانیه
کرم خاکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سلطانیه
تصویر سلطانیه
با خوری
فرهنگ لغت هوشیار
گروهی که سلمان پارسی را خدا می دانستند و واژه (مسلمان) را برگرفته از سلمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرقافله
تصویر سرقافله
مهتر و رئیس قافله
فرهنگ لغت هوشیار
سرخابیان نام دیگر چوب برداران (خشبیه) است که در خیزش مختار ثقفی به خوانخواهی حسین بن علی علیه السلام چوب بر گرفتند و به جنگ شتافتند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جرجانیه
تصویر جرجانیه
پارسی تازی گشته گرگانج پایتخت خوارزم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبحانیه
تصویر سبحانیه
مونث سبحانی خدایی مونث سبحانی: معارف سبحانیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوقانیه
تصویر دوقانیه
تباهی، گولی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربانیه
تصویر دربانیه
گاو کوهه گاو کوهان دار از جانوران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گردانیه
تصویر گردانیه
نوایی است از موسیقی قدیم و آن آواز دوم از شش آواز قدیم بود
فرهنگ لغت هوشیار