جدول جو
جدول جو

معنی سرطوق - جستجوی لغت در جدول جو

سرطوق
(سَ طَ / طُو)
حلقۀ کلانی که بر سر زنجیر باشد. (آنندراج) :
خروشان موجهایش چرخ تسخیر
در او گرداب چون سرطوق زنجیر.
سعید اشرف در وصف دریا (از آنندراج).
، میل گنبد از مس و غیره که بر آن ملمع نمایند و در عرف هند کلس خوانند. (آنندراج) :
ز سرطوق گنبد به گردون رسید
چو پیری که او را براند مرید.
میرزا طاهر وحید (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ)
دهی جزء دهستان رستاق بخش خمین شهرستان محلات. سکنۀ آن 250 تن. آب آن از قنات. محصول آن غلات، بنشن، چغندر قند، انگور و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
بسیار دزدی کننده. (آنندراج). سارق. دزد. ج، سرق. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سرطوم
تصویر سرطوم
زبان دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروق
تصویر سروق
دزد دزد سرگردنه
فرهنگ لغت هوشیار