نام یکی از دهستانهای بخش جانکی گرمسیری شهرستان اهواز است. این دهستان محدود است از شمال به دهستان میداود، از خاور به شهرستان بهبهان، از جنوب به دهستان ابوالفارس، از باختر به بخش رامهرمز. این ده از 10 آبادی کوچک وبزرگ تشکیل گردیده. جمعیت آن در حدود 3 هزار تن است. قراء مهم آن عبارتند از پتک جلالی، تل سوره، ده کهنه. آب مصرفی دهستان از رود و چشمه تأمین می گردد. محصول آن غلات، برنج. شغل اهالی زراعت. ساکنین از طایفۀ کرد زنگنه هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
نام یکی از دهستانهای بخش جانکی گرمسیری شهرستان اهواز است. این دهستان محدود است از شمال به دهستان میداود، از خاور به شهرستان بهبهان، از جنوب به دهستان ابوالفارس، از باختر به بخش رامهرمز. این ده از 10 آبادی کوچک وبزرگ تشکیل گردیده. جمعیت آن در حدود 3 هزار تن است. قراء مهم آن عبارتند از پتک جلالی، تل سوره، ده کهنه. آب مصرفی دهستان از رود و چشمه تأمین می گردد. محصول آن غلات، برنج. شغل اهالی زراعت. ساکنین از طایفۀ کرد زنگنه هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
همیشگی ورزیدن به کاری، یا همیشگی کردن در فساد و بس. (از منتهی الارب). ادامه دادن به کاری و یا اینکه فقط در فساد باشد. (از اقرب الموارد) ، به گل و جز آن آلودن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بیالودن به گل. (المصادر زوزنی) ، تر کردن باران کسی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، در پوستین مردم افتادن. (از منتهی الارب). در عرض کسی واقع شدن. (از اقرب الموارد)
همیشگی ورزیدن به کاری، یا همیشگی کردن در فساد و بس. (از منتهی الارب). ادامه دادن به کاری و یا اینکه فقط در فساد باشد. (از اقرب الموارد) ، به گل و جز آن آلودن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). بیالودن به گل. (المصادر زوزنی) ، تر کردن باران کسی را. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، در پوستین مردم افتادن. (از منتهی الارب). در عرض کسی واقع شدن. (از اقرب الموارد)
سردار رمه. (آنندراج). گوسفندی که پیشاپیش گله رود و چنین گوسفند فربه تر از دیگر گوسفندان است: گوسفندی قوی که سرگله بود پایش از بار دنبه آبله بود. نظامی. ابلیس کند راهزنی راهروان را این گرگ نظر از رمه بر سرگله دارد. صائب (از آنندراج)
سردار رمه. (آنندراج). گوسفندی که پیشاپیش گله رود و چنین گوسفند فربه تر از دیگر گوسفندان است: گوسفندی قوی که سرگله بود پایش از بار دنبه آبله بود. نظامی. ابلیس کند راهزنی راهروان را این گرگ نظر از رمه بر سرگله دارد. صائب (از آنندراج)