جدول جو
جدول جو

معنی سرسنگین - جستجوی لغت در جدول جو

سرسنگین
خشمگین، عضبناک، درهم
تصویری از سرسنگین
تصویر سرسنگین
فرهنگ لغت هوشیار
سرسنگین
((~. سَ))
بی اعتناء، بی توجه و نامهربان
تصویری از سرسنگین
تصویر سرسنگین
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پاسنگین
تصویر پاسنگین
آنکه دیر دیر بدیدار دوستان و خویشان شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاسنگین
تصویر جاسنگین
از خانواده نجیب و متمول: (زنی جا سنگین است)، آنکه دیر از جای خود جنبد تنبل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرکنگبین
تصویر سرکنگبین
شربتی که از سرکه و انگبین با شکر و قند سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جاسنگین
تصویر جاسنگین
جاافتاده، متین، موقر، نجیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرکنگبین
تصویر سرکنگبین
شربتی که از جوشاندن ۱۷۵ جزء قند یا شکر در ۱۰۰ جزء سرکه درست می شود، سکنجبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کرانگین
تصویر کرانگین
منسوب به کرانه، طرفی، جانبی: (... چون سه جزو ترکیب کنند: یکی میانگین و دو کرانگین این میانگین یا دو کرانگین را از یکدیگر جدا دارد) (دانشنامه علائی. الهی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاسنگین
تصویر پاسنگین
((سَ))
آن که دیر به دیدار دوستان و خویشان برود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرنگون
تصویر سرنگون
ساقط
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترسگین
تصویر ترسگین
متقی، زاهد، خائف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرنشین
تصویر سرنشین
واژگون، سرازیر، نگون سر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرهنگی
تصویر سرهنگی
شغل و رتبه سرهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرنگون
تصویر سرنگون
سر به پایین واژگون نگونسر نگونسار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرنشین
تصویر سرنشین
مسافری که در وسیلۀ نقلیه اعم از اتومبیل، هواپیما و امثال آن ها نشسته باشد، مسافری که میان قافله بر اسب یا استر سوار بوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرنگون
تصویر سرنگون
سربه پایین، سربه زیر، سرازیر، واژگون، وارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
اشتهای طعام، خالی بودن معده، مقابل سیری است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرنگون
تصویر سرنگون
((سَ. نِ))
واژگون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرنشین
تصویر سرنشین
((سَ نِ))
مسافر، آن که سوار درشکه، اتومبیل، هواپیما و غیره شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
((گُ رُ نِ))
حالت یا وضعیت گرسنه بودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
گرسنه بودن، گرسنیا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گرسنگی
تصویر گرسنگی
Famishment, Hungriness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
भुखमरी , भूख
دیکشنری فارسی به هندی