کسی که مبتلای مرض سرسام باشد. (آنندراج) : بی نضج دولت او سرسامی است عالم کز فتنه هر زمانش بحران تازه بینی. خاقانی. سرسامی است عالم و عدل است نضج او نضج از دوای عافیت آور نکوتر است. خاقانی. همت خاصان و دل عامیان شیفته زآن نور چو سرسامیان. نظامی. سرسامی و نور چون بود خوش خاشاک و نعوذ باﷲ آتش. نظامی (لیلی و مجنون ص 119)
کسی که مبتلای مرض سرسام باشد. (آنندراج) : بی نضج دولت او سرسامی است عالم کز فتنه هر زمانش بحران تازه بینی. خاقانی. سرسامی است عالم و عدل است نضج او نضج از دوای عافیت آور نکوتر است. خاقانی. همت خاصان و دل عامیان شیفته زآن نور چو سرسامیان. نظامی. سرسامی و نور چون بود خوش خاشاک و نعوذ باﷲ آتش. نظامی (لیلی و مجنون ص 119)
بیماری. مریضی. عدم صحت و سلامت. ناتندرستی. سالم نبودن. مقابل سلامتی. رجوع به سلامتی شود، در تداول عامه، نفرین گونه ای است. نوعی نفرین است: آخر تو ناسلامتی آدمی ! ناسلامتی تو پدر او هستی !. (یادداشت مؤلف)
بیماری. مریضی. عدم صحت و سلامت. ناتندرستی. سالم نبودن. مقابل سلامتی. رجوع به سلامتی شود، در تداول عامه، نفرین گونه ای است. نوعی نفرین است: آخر تو ناسلامتی آدمی ! ناسلامتی تو پدر او هستی !. (یادداشت مؤلف)