- سرسرا
- هال
معنی سرسرا - جستجوی لغت در جدول جو
- سرسرا
- گشادی که در چند اطاق یا راهروها بدان باز شود
- سرسرا
- فضای سرپوشیده در مدخل عمارت
- سرسرا ((~. سَ))
- راهرو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سختی و کاری که بی اندیشه و تامل کنند
جای بازی و لیز خوردن از برف
نافرمان عاصی سرکش، بیقراری بی آرامی، قصد کردن
نوعی وسیلۀ بازی کودکان دارای پلکان و یک سطح صاف شیب دار، جای لیز و سراشیب، جای سر خوردن
زمین لغزنده و مرطوب، جای لغزنده با شیب تند در کنار کوه یا تپه که بالای آن بنشیند و به پایین لیز بخورند، چچله، چپچله، لخشک
زمین لغزنده و مرطوب، جای لغزنده با شیب تند در کنار کوه یا تپه که بالای آن بنشیند و به پایین لیز بخورند، چچله، چپچله، لخشک
کاری که بی تامل و از روی سستی و سهل انگاری انجام داده شود، سخن یاوه، بیهوده و نسنجیده
Offhandedly
небрежно
beiläufig
неуважно
od niechcenia
despreocupadamente
in modo superficiale
despreocupadamente
de manière désinvolte
achteloos
लापरवाह ढंग से
tanpa basa-basi
بطريقةٍ متهاونةٍ
בצורה אגבית
そっけなく
lakayt bir şekilde
bila kujali
อย่างไม่ใส่ใจ
অসতর্কভাবে
سرسری طور پر