- سرسختی
جان سختی، بی پروایی، لجاجت
معنی سرسختی - جستجوی لغت در جدول جو
- سرسختی (سَ سَ)
سرکشی و استکبار. (آنندراج). مقاومت شدید. لجاج. پرطاقتی:
ز شمشیرش عدو را گر خبر بود
نمی کرد اینقدرسرسختی از خود.
شفیع اثر (از آنندراج).
، بی احتیاطی. بی پروایی. (فرهنگ فارسی معین)
ز شمشیرش عدو را گر خبر بود
نمی کرد اینقدرسرسختی از خود.
شفیع اثر (از آنندراج).
، بی احتیاطی. بی پروایی. (فرهنگ فارسی معین)
- سرسختی
خیره سری، ستیهندگی، یک دندگی، کله شقی، لجاجت، بی پروایی
- سرسختی
العناد
- سرسختی
Bullheadedness, Hardheadedness, Willfulness
- سرسختی
entêtement, obstination
- سرسختی
ความดื้อรั้น , ความดื้อรั้น , ความดื้อรั้น
- سرسختی
ضدیت , ضدیّت , ضد
- سرسختی
উদ্ধততা , খেটাখাটা , জিদ
- سرسختی
inatçılık
- سرسختی
ukaidi, ugumu
- سرسختی
頑固さ , 頑固さ , 意地
- سرسختی
עקשנות , עַקְשָׁנוּת
- سرسختی
고집
- سرسختی
keras kepala, kekerasan hati
- سرسختی
हठ , अडिगता , जिद
- سرسختی
koppigheid
- سرسختی
terquedad
- سرسختی
testardaggine, ostinazione
- سرسختی
teimosia
- سرسختی
固执 , 任性
- سرسختی
upór
- سرسختی
впертість , впертість , упертість
- سرسختی
Sturheit, Eigensinn
- سرسختی
упрямство
